میرسی قاصد و دل را به تپیدن داری
باز گویا خبر نامه دریدن داری
چون کند غیر سخن، بهر فریب دل من
رو بگردانی و خود را به شنیدن داری
آشکارا طلبی باده و نتوان پرسید
که نهان با که سر باده کشیدن داری
در پیاش ای دل مشتاق ز پا افتادی
وز هجوم طلب امید رسیدن داری
سر انگشت که چون غنچه سوسن کردی
از پشیمانی خون که گزیدن داری؟
هر زمان شکوه ز افسردگی بزم کنی
تا که را باز خیال طلبیدن داری
یار با غیر ازین رهگذر آید میلی
یک زمان باش، اگر طاقت دیدن داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و پیچیده عشق و اشتیاق میپردازد. شاعر از قاصدی سخن میگوید که خبری دلانگیز و در عین حال دلخراش میآورد. او به این فکر میکند که دیگران چگونه میتوانند با سخنانی فریبنده، دلش را بیازارند. در این حال، عشق او را به جستجوی معشوق وادار کرده و او از شدت اشتیاق، به زمین میافتد. شاعر از نحوهی بیان احساساتش دچار پشیمانی است و در عین حال، همچنان در طلب معشوق است. او همچنین به تمایل معشوق به دیدار او اشاره میکند و از این که اگر کمی صبر کند، شاید بتواند دوباره او را ببیند، سخن میگوید.整体اً، این شعر نمایانگر درد و لذت عشق و انتظار است.
هوش مصنوعی: تو به من میرسی و دل من دوباره به تپش افتاده است؛ انگار که خبری از جدایی و درد آمده است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی جز سخنِ درست میگوید، برای فریب دادن دل من، تو رو میگردانی و خودت را مشغول شنیدن نشان میدهی.
هوش مصنوعی: سختی و شجاعت تو در درخواست نوشیدنی مشخص است، اما هیچکس نمیتواند بپرسد که با چه کسی به صورت مخفیانه در حال لذتبردن از آن هستی.
هوش مصنوعی: دلت به دنبال اوست و از شدت اشتیاق و longing، خسته و بیتاب شدهای. در این میان، با تلاش و کوشش، منتظر به دست آوردن امید و رسیدن به او هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساس پشیمانی و عذاب وجدان نسبت به کار نادرستی اشاره دارد. به نوعی، شاعر از حسرتی که بر اثر انتخاب نادرست یا آسیب رساندن به خود یا دیگران به وجود آمده، سخن میگوید. او از این میپرسد که چگونه میتوان به خود آسیب رساند و هنوز در دل احساس پشیمانی نکرد.
هوش مصنوعی: هر بار که به خاطر ناراحتی و غم خود شکایت میکنی، به یاد داشته باش که هنوز کسی را در ذهن داری که به او فکر میکنی و دلت تنگ اوست.
هوش مصنوعی: دوست ممکن است از راه دیگری به سراغت بیاید، پس کمی شکیبایی به خرج بده، اگر توانایی دیدن او را داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هردم از خویشتن آهنگ رمیدن داری
نه همین ز اهل وفا میل بریدن داری
ناله انگشت به لب میزندم هر ساعت
شکوهای سر کنم ار تاب شنیدن داری
آتشی از نگه گرم نگاهی باید
[...]
پرده بردار ز رخسار که دیدن داری
سربرآور ز گریبان که دمیدن داری
منت خشک چرا می کشی از آب حیات؟
تو که قدرت به لب خویش مکیدن داری
چشم بد دور ز مژگان شکار اندازت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.