پرده بردار ز رخسار که دیدن داری
سربرآور ز گریبان که دمیدن داری
منت خشک چرا می کشی از آب حیات؟
تو که قدرت به لب خویش مکیدن داری
چشم بد دور ز مژگان شکار اندازت
که بر آهوی حرم حق تپیدن داری
می چکد گرچه طراوت ز تو چون سرو بهشت
قامتی تشنه آغوش کشیدن داری
فکر تسخیر تو چون در دل عاشق گذرد؟
که در آیینه ز خود فکر رمیدن داری
می کنم رحم به دلسوختگان ای لب یار
گر بدانی که چه مقدار مکیدن داری
صائب این پنبه آسودگی از گوش برآر
اگر از ما هوس ناله شنیدن داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته است. شاعر از معشوق میخواهد که زیبایی خود را نشان دهد و از خجالت خود بکاهد. او اشاره میکند که معشوق، با وجود توانایی بالای خود در جذب دیگران، هنوز از برخی محدودیتها رنج میبرد. همچنین شاعر به تأثیر نگاه و حضور معشوق بر دل عاشقین اشاره میکند و در نهایت به حسرت و داغ دل عاشقان پرداخته که میخواهند او را بیشتر از نزدیک ببینند. شاعر در انتها به صدای ناله و درد دل عاشقان اشاره میکند و به نوعی از معشوق میخواهد که درک کند چه مقدار احساسات و عشق او را احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: چهرهات را از پشت پرده بردار تا بتوانم تو را ببینم و خود را از گریبان بیرون بیاور تا بتوانم نفسی تازه کنم.
هوش مصنوعی: چرا از آب حیات، که زندگی و انرژی به تو میدهد، خود را محروم میکنی؟ تو که میتوانی با لبهای خود این زندگی را بچشی و از آن بهرهمند باشی.
هوش مصنوعی: چشمانت را از گناه دور نگهدار، زیرا آنها قدرت جذب کردن دارند و تو با دلباختگی به مکانهای مقدس توجه میکنی.
هوش مصنوعی: اگرچه از تو طراوت و زیبایی میریزد، اما تو مانند سروی در بهشت هستی که تشنه آغوش هستی و به محبت نیاز داری.
هوش مصنوعی: چطور میتواند خیال تسخیر تو در دل عاشق بگذرد، در حالی که او در آینه به خود فکر فرار کردن را دارد؟
هوش مصنوعی: من به دلسوختگان رحم میکنم، ای لب دوست، اگر میدانستی که چقدر نیاز به عشق و محبت داری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر تمایل به شنیدن ناله و درد و رنج دیگران داری، باید از آرامش و آسودگی خود چشمپوشی کنی و به واقعیتها و غمهای آنها توجه داشته باشی. شنیدن درد و رنج دیگران نیازمند توجه و آمادگی برای پذیرش سختیهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میرسی قاصد و دل را به تپیدن داری
باز گویا خبر نامه دریدن داری
چون کند غیر سخن، بهر فریب دل من
رو بگردانی و خود را به شنیدن داری
آشکارا طلبی باده و نتوان پرسید
[...]
هردم از خویشتن آهنگ رمیدن داری
نه همین ز اهل وفا میل بریدن داری
ناله انگشت به لب میزندم هر ساعت
شکوهای سر کنم ار تاب شنیدن داری
آتشی از نگه گرم نگاهی باید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.