آراستی صف مژه، راه که میزنی
لشکر کشیدهای، به سپاه که میزنی
بیهوش کرده حیرتم، ای دیده هر زمان
آتش به من ز ذوق نگاه که میزنی
ای دل ترا زیاده سری افکند ز پا
دست هوس به زلف سیاه که میزنی
هر دم نگاه گرم تو از آه گرم کیست
چندین گره به رشته آه که میزنی
روی تو چشم دیده و صید تو دل شده
تو تیغ کین مرا به گناه که میزنی
با غیر، میلی از ره دیگر گذشت یار
تو چشم انتظار به راه که میزنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.