لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
میلی

صف شکن ترک مرا بر سر مرکب نگرید

صف مژگان به خونریز مرتّب نگرید

ای غریبان، به فریب نگهش دل مدهید

خلق شهری همه در ناله یارب نگرید

تا ز آزادی آن طفل رساند خبری

قاصد اشک مرا در ره مکتب نگرید

من به خوناب جگر خوردن و در بزم رقیب

دم‌به‌دم بر لب او جام لبالب نگرید

روز بختم ز شب هجر بسی تیره‌تر است

با چنین تیرگی روز سیه، شب نگرید

من که آسوده ز بیهوشی دوشین بودم

بی‌قرار امشبم از بیخودی تب نگرید

میلی از کفر سر زلب بتی می‌لافد

با همه مشرب ازو دعوی مذهب نگرید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید

انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید

چشم بسته مگشایید مگر بر رویش

آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید

پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن

[...]

جامی

گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید

تشنه لب مردن من زان چه غبغب نگرید

اشکم از عکس لبش باده صفت رنگین شد

ساغر چشمم ازین باده لبالب نگرید

باده خون جگر و نقل غم و سینه کباب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه