گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید
تشنه لب مردن من زان چه غبغب نگرید
اشکم از عکس لبش باده صفت رنگین شد
ساغر چشمم ازین باده لبالب نگرید
باده خون جگر و نقل غم و سینه کباب
بهر عیشم همه اسباب مرتب نگرید
سوختم زآتش هجران وی اینک صد داغ
همچو تبخاله مرا بر دل ازان تب نگرید
چون سواره رود آن ماه به هر گام او را
صد سر افتاده به زیر سم مرکب نگرید
خفته آن تازه جوان در تتق عزت و ناز
بر در او سر پیران مقرب نگرید
بهر نظاره آن مه چو رود لوح به کف
صف زده اهل نظر در ره مکتب نگرید
حسن رخساره به جا خاست خطش گرد عذار
روز نارفته هنوز آمدن شب نگرید
تا زند جامی غمدیده رقم شرح فراق
دود دل با نم مژگانش مرکب نگرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید
انگبین در لب شیرینش لبالب نگرید
چشم بسته مگشایید مگر بر رویش
آن زمان کش مه نو در ته غبغب نگرید
پیش محراب دو ابروش که طاق است به حسن
[...]
صف شکن ترک مرا بر سر مرکب نگرید
صف مژگان به خونریز مرتّب نگرید
ای غریبان، به فریب نگهش دل مدهید
خلق شهری همه در ناله یارب نگرید
تا ز آزادی آن طفل رساند خبری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.