گل خون بر سر خار مژهام تیز آمد
باز در دل غم آن غمزه خونریز آمد
دشمنان باز به نامم چه گنه ساختهاند
که پیام تو به سویم گلهآمیز آمد
باز هر لحظه به یاد تو دهد عربدهای
آه کاین می چه بلا عربدهانگیز آمد
بود چون بوالهوسان را سر زلف تو به دست
دل ما در خم فتراک دلاویز آمد
مرعی شکر که تا آخر حسن تو نبود
که چها بر سر ما زان خط نوخیز آمد
برس ای مرگ و ز محرومی وصلم برهان
که به جان میلی بیمار ز پرهیز آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باغ را باز مگر مژده گلریز آمد
که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد
توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد
که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد
نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ
[...]
مژهاش صف زد و با خنجر و بس تیز آمد
گوییا در صف عشاق بخون ریز آمد
آمد آن سرو و به گرد گل رویش خط سبز
یاسمین بین که چه خوش غالیه آمیز آمد
فتنه دور قمر آن خط مشکین بس نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.