ای یار دبستانی و دبستان
نادیده چو تو دلربا و دلبر
حوری و دبستان به تو مزین
ماهی و محلت به تو منور
از نور تو این گشته چرخ اعلا
وز فر تو آن گشته خلد اکبر
گاه گاه برند اوستاد خود را
بادام و شکر کودکان یکسر
او را تو همی از دو چشم و از لب
بادام بری هر زمان و شکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به قدر از برادران برتر
مر تو را شد برادر تو پدر
مادر تو چو مادر پدرست
پس تو را جده باشد و مادر
زان تو معبود گشته ای آن را
[...]
زلف سیه تو ای بت دلبر
هرگاه بود به صورتی دیگر
گه چون زر هست و گاه چون چوگان
گه چون سپر است و گاه چون چنبر
گاه از گل و ارغوان کند بالین
[...]
بردم به کدوی تر بدو حاجت
انگشت نهاد پیش من بر سر
گفتا به گدوی خشک من گر هست
اندر همه باغ من کدویی تر
بنده آن را چگونه گوید شکر
مهر و مه را چه گفت خاکستر؟
فی الذاهبین الاولی
ن من القرون لنا بصائر
لما رأیت مواردا
للموت لیس لها مصادر
و رأیت قومی نحوها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.