منم امروز بسته در سمجی
چشم بر دوخته چو مار گریز
هست پیراهنی و شلواری
نیست بر هر دو نیفه و تیریز
بر جهان دارم و روا دارم
گر بپیمائیم به کون قفیز
راضیم گر مرا به هر دینار
بدهد روزگار نیم پشیز
ابلهی کن برو که بره فروش
بره نفروشدت به عقل و تمیز
چیز باید که کار در عالم
حیز دارد که خاک بر سر حیز
تن بده قلب را که در گیتی
زر همه روی گشت و از ارزیز
آنچه یابی به شکر باش به شکر
وانچه داری عزیز دار عزیز
کانچه کم شد چنان نیابی بیش
وانچه گم شد چنان نیابی نیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر نگرش انسانی نسبت به زندگی و ارزشهاست. گوینده در تلاش است تا به مسائلی چون قناعت، شکرگزاری و پذیرش سرنوشت پرداخته و به اهمیت داشتن روحیهی مثبت و سپاسگزاری از آنچه که داریم، تاکید میکند. او به دنیا و شرایط خود نگاهی واقعبینانه دارد و بیان میکند که چیزهای مادی نمیتوانند خوشبختی واقعی را به ارمغان بیاورند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هر چه کم شده یا گم شده، دیگر به دست نخواهد آمد و بهتر است که به آنچه داریم، اهمیت بدهیم.
هوش مصنوعی: من امروز در گوشهای پنهان شدهام و با چشمانی نگران و تیزبین چون ماری در حال کمین هستم.
هوش مصنوعی: یک پیراهن وجود دارد، اما شلواری نیست. بر روی آن فقط یه پارچه و لبهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: من بر همه چیز تسلط دارم و اگر بخواهیم، میتوانیم به وسعت جهان سفر کنیم.
هوش مصنوعی: من راضیام که روزگار هرچه کمی ارزش دارد به من بدهد، حتی اگر فقط یک نیم پشیز باشد.
هوش مصنوعی: آدم نادانی برو که حتی گوسفند فروش هم گوسفند را به عقل و درک تو نمیفروشد.
هوش مصنوعی: چیزی باید وجود داشته باشد که در عالم واقعیت معنایی داشته باشد، وگرنه تمام تلاشها و زحمات بیهوده خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل را تسلیم کن که در دنیا همه چیز دگرگون میشود و از ثروتها کم میشود.
هوش مصنوعی: هر چه به دست میآوری، شکرگزار باش و آنچه را که داری، گرامی بدار.
هوش مصنوعی: هر چه از دست برود، دیگر نمیتوانی مانند آن را پیدا کنی و هر چیزی که گم شده، دیگر بهراحتی قابل بازگشت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه زردست همچو زر پشیز
یا سفیدست همچو سیم ارزیز
ای سنایی به گرد حران گرد
تا بیابی ز جود ایشان چیز
نزد نادیدگان و نااهلان
کی بود بذل و همت و تمییز
کودک خرد بیخرد بدهد
[...]
نرگسم وعده کرد و داد پیاز
شکرم وعده کرد و داد مویز
عوض در بمن نمود شبه
بدل زر بمن رسید پشیز
نیست انبان بی سر و پایان
[...]
پلپلی چند را بر آتش ریز
غلغلی در فکن به آتش تیز
پسری داشت شحنهٔ تبریز
حسن او دلفریب و شورانگیز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.