گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ای بزرگی که سوی درگه تو

ره بزرگان به دیدگان سپرند

فخر جویند و بنده تو شوند

جان فروشند و مدحت تو خرند

مرکبان تو میزبانانند

لاغران مرا بدانچه خرند

راه بی لاغران من نروند

کاه بی لاغران من نخورند

مرکبان تو را همی شنوم

که به جای دو جای من نگرند

لاغران مرا چه فرمانی

کز الیکو کدام جای برند