زد حلقه دوش بر دل ما یار معنوی
گفتم که کیست گفت که در باز کن توی
گفتم که من چگونه توام گفت ما یکیم
از بهر روی پوش نهان گشته در دوی
ما و منی و او و توئی شد حجاب تو
از خود بدینحجاب چو محجوب میشوی
خواهی که ما و او بشناسی که چون یکیست
بگذار زین منی و ازین مایی و توی
بگذر از این جهان که درین کهنه و نو است
آنگه ببین یکیست درین کهنه و نوی
نقش و نگار نقش نگار است بیگمان
مائی نهان شده است درین نقش با توی
جز مطربی بدان که درین پرتو خوش سر است
گر صد هزار نغمه و اواز بشنوی
نینی غلط که مهر سپهر حقیقتی
گرچه گهی چو ذرّه و گاهی چو پرتوی
ایمغربی تو سایه خورشید مشرقی
زان سایه وارد ز پی خورشید میدوی
آنچه تو جویای آنی گر شوی بیتو توئی
در مثال سایه خورشید در پی میدوی
تا تو غیری را تصور کردهای جویای من
کی توانی گشت یکتا با چنین شرک و دوی
دیده بگشا باری اندر خود نظر کن گر کنی
در جمالت وحدت خود شو چو یکتا میشوی
عزلتی گر زانکه میگیری بگیر از خویشتن
منزوی گر میشوی باری هم از خود منزوی
تا هر آنجا هست که میجوئی ز خود گردد روا
تا هر آنچیزی که میپرسی هم از خود بشنوی
رهروانرا راه به پایان کجا پایان رسد
تا بساط راه بار هرو نگردد منزوی
رهرو و ره را بدور انداز بی هر دو برو
چونکه میدانی حجاب تست راه رهروی
تا تو با خویشی گدا و بینوا و مفلسی
تا تو بیخویشی قباد و کیقباد و خسروی
گرچه از خورشید تابان نیست پرتو منفصل
مغربی را خود تو خورشیدی و خود پرتوی
الغرض در مقطع از مطلع شهیدی آورم
آنچه تو جویای آنی گر شوی بیخود توی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن یک غزل از مولانا است که به بحث دربارهی وحدت و خودشناسی میپردازد. در این شعر، شاعر از طریق گفتوگویی معنوی با یاری که به او نزدیک شده، بر اهمیت شناسایی حقیقت وجودی خود و رهایی از توهمات "من" و "ما" تاکید دارد. او میگوید که اگر بتوانیم از حجابهایی که ما و دیگری را جدا میکند بگذریم، میتوانیم حقیقت یکتا و واحد را درک کنیم. مولانا به خواننده توصیه میکند که به جای جستجوی چیزهای بیرونی، به درون خود نگاه کند و بداند که هر چه جستجو میکند، در واقع در خود او نهفته است. در نهایت، او به وحدت تمام موجودات تاکید میکند و میگوید که حقیقت، فراتر از مفاهیم دوتایی مانند من و شماست.
هوش مصنوعی: معشوقی که به دل ما نزدیک است، با دستش حلقهای را بر شانهام انداخت. از او پرسیدم که کیست، او پاسخ داد که این تویی که باید در را باز کنی.
هوش مصنوعی: گفتم که من چگونه هستم، او گفت ما یکی هستیم؛ به خاطر چهرهای که در پرده پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ما و من و او و تو، همه باعث شدهاند که تو خودت را در پس این حجابها پنهان کنی. وقتی که دچار حجاب میشوی، از حقیقت خود دور میافتی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی ما و او را بشناسی، باید خود را از تعصبات شخصی و گروهی کنار بگذاری و به وجود واحدی که در همه ما هست، توجه کنی.
هوش مصنوعی: به زندگی و دنیای اطراف خود توجهی نکن و از آن بگذر، زیرا وقتی از آن فاصله بگیری متوجه خواهی شد که در میانه تغییرات کهنه و تازه، یک حقیقت واحد وجود دارد.
هوش مصنوعی: تصویر و طرحی که مشاهده میکنی، بدون شک نشاندهنده زیبایی و هنر است. در واقع، در این طرح، وجودی پنهان و مخفی از تو درون آن نهفته است.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در این نور آرامشبخش وجود دارد، هنر موسیقی است. حتی اگر صدها نغمه و آواز را بشنوی، باز هم آن حس آرامش را پیدا نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: در زندگی و واقعیتهای جهان، گاهی اوقات ما کمنور و مانند ذرهای کوچک به نظر میرسیم و در مواقعی دیگر، نورانی و درخشان همچون پرتویی قدرتمند. حقیقت همیشه وجود دارد، اما درک و تجربه آن میتواند متغیر باشد.
هوش مصنوعی: تو در زمره ی کسانی هستی که در زیر سایه ی خورشید مشرق زندگی میکنی و از آن سایه به سمت نور و روشنی می دوی.
هوش مصنوعی: اگر آنچه را که به دنبالش هستی، بخواهی، باید بدانی که همیشه در کنار توست. مانند سایهای که در پی نور خورشید حرکت میکند، تو هم باید در جستجوی آن باشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به غیر من فکر میکنی و به دنبال او هستی، چگونه میتوانی به وحدت و یگانگی دست یابی؟ با داشتن این افکار دوگانه و شرکآلود، امکان رسیدن به حقیقت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و به درون خود نگاه کن. اگر به زیباییات توجه کنی، به وحدت و یکپارچگی خود دست مییابی، مانند اینکه میخواهی به فردی یکتایی تبدیل شوی.
هوش مصنوعی: اگر به تنهایی و عزلت روی آوردهای، این عزلت را از خودت بپذیر و اگر میخواهی تنها باشی، پس واقعاً از خودت دوری کن.
هوش مصنوعی: هر جا که جستجو و تلاش کنی، باید خودت را در آن مکان پیدا کنی. هر سوالی که داری، باید پاسخ آن را از درون خودت بیابی.
هوش مصنوعی: سفر کنندگان هرگز به انتهای راه نمیرسند، و تا زمانی که در مسیر هستند، هیچگاه از بار و مسافرت خود جدا نمیشوند و در تنهایی نمیمانند.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، از راه و مسیری که در پیش داری، دوری کن و بیهیچ وابستگی پیش برو، زیرا میدانی که موانع و حجابها همچون خود این راه میتوانند تو را از حرکت بازدارند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با دوستان و نزدیکان خود باشی، ممکن است در ظاهر فقیر و بیچیز به نظر بری؛ اما وقتی از آنها دوری کنی، در واقع به بزرگی و قدرت خود پی میبری.
هوش مصنوعی: هرچند که تابش نور خورشید در مغرب به صورت جداگانه و مستقل نیست، اما تو خودت مانند خورشید هستی و نوری ویژه از خودت ساطع میکنی.
هوش مصنوعی: خلاصه این است که من در یک بخش از شعر، موضوعی را مطرح میکنم که تو به دنبال آن هستی، حتی اگر خودت آگاه نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
این ایغده سری به چه کار آید ای فتی
در باب دانش این سخن بیهده مگوی
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
[...]
ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی
اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی
ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود
دیوانگی بود که تو جای دگر شوی
آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را
[...]
بنمود چون ز برج بره آفتاب روی
گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی
چون دید دوش گل را اندر کنار جوی
آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی
آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی
از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی
چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر
جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی
اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان
[...]
ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی
تابنده از جمال تو آثار خسروی
هر گه که در مهم معالی ندا دهی
جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی
فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.