من که در صورت خوبان همه او میبینم
تو مپندار که من روی نکو میبینم
نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست
تو قفا مینگری من همه رو میبینم
هرکجا مینگری دیده بدو مینگرد
هرچه میبینم ازو جمله بدو میبینم
تو به یک سوش نظر میکنی و من همه سو
تو ز یک سو و منش از همه سو میبینم
می باقیست که بیجام و سبو مینوشم
عکس ساقی است که در جام و سبو میبینم
گاه با جمله و گه جمله ازو میدانم
گاه او جمله و گه جمله در او میبینم
بوی گلزار تو از باد صبا میشنوم
سرو بستان ترا بر لب جو میبینم
مغربی آنکه تواش میطلبی در خلوت
من عیان بر سر هر کوچه و کو میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی معشوق خود اشاره میکند. او بیان میکند که در همهجا و همهچیز، زیبایی و حضور معشوق را میبیند و تنها محدود به دیدن جنبههای ظاهری نیست. برعکس، او به عمق وجود معشوق مینگرد و در هر چیزی ردپایی از او پیدا میکند. شاعر به این نکته اشاره دارد که درک او از عشق و زیبایی با دیگری متفاوت است و او به یک گستره وسیعتر از زیباییها توجه میکند. همچنین، او میگوید که در حضور معشوق، دیگر نیازی به جام و سبو ندارد و فقط کافی است که احساس او را داشته باشد. این اثر به تجربه عمیق عشق و زیبایی ناب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من در زیباییهای دیگران فقط او را میبینم، پس فکر نکن که من به زیباییهای دیگر توجه میکنم.
هوش مصنوعی: در چشمان من هیچ چیزی جز او وجود ندارد. تو از پشت سر به او نگاه میکنی، اما من فقط او را در جلو میبینم.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، چشمم به او میافتد و هر چیزی که میبینم، همه از اوست و به او مربوط میشود.
هوش مصنوعی: تو تنها به یک طرف نگاه میکنی، اما من از یک سو به تو و از جهات دیگر به همه چیز نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من همچنان شراب مینوشم، بدون اینکه جام و سبویی داشته باشم، زیرا تصویر ساقی را در جام و سبو مینگرم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با همه احساسات و کلماتش او را میشناسم و گاهی اوقات او را به تمامی خود در مییابم.
هوش مصنوعی: من بوی گلهای باغ تو را از نسیم صبحگاه حس میکنم و در کنار جوی، سرو زیبای تو را میبینم.
هوش مصنوعی: آن کسی که در تنهاییام به دنبالش هستی، در هر کوچه و میدان به وضوح میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من نه این آب روان از لب جو می بینم
نفس اوست که من از دم او می بینم
آنچه در جام، جم از دور تماشا می کرد
گاه در شیشه و خم گه به سبو می بینم
با وجودی که نه بیش است و نه کم از کم و بیش
[...]
من که در هرچه نظر میکنم او میبینم
هرچه میبینم از آن روی نکومیبینم
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او میبینم
تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.