گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شمس مغربی

ای بلبل جان چونی اندر قفس تن‌ها

تا چند درین تنها مانی تو تن تنها

ای بلبل خوش‌الحان زان گلشن و زان بستان

چون بود که افتادی ناگاه به کلجن‌ها

گویی که فراموشت گردیده درین گلخن

آن روضه و آن گلشن و آن سنبل و سوسن‌ها

بشکن قفس تن را پس تنتن‌تن‌گویان

از مرتبه گلخن بخرام به گلشن‌ها

مرغان هم‌آوازت مجموع ازین گلخن

پرنده به گلشن شد بگرفته نشیمن‌ها

در پیش دام و دد معوا نتوان کردن

زین جای مخوف ای جان رو جانب مامن‌ها

ای طایر افلاکی در دام تن خاکی

از بهر دو سه دانه وامانده خرمن‌ها

باری چو نمی‌یاری بیرون شدن از قالب

بر منظره‌اش بنشین بگشاده روزن‌ها

ای مغربی مسکین اینجا چه شوی ساکن

کآنجاست برای تو پرداخته مشکن‌ها

 
 
 
نورعلیشاه

گر دسترسی نبود بر دامن گلشن‌ها

از خون مژه ما را گلشن شده دامن‌ها

تنها نه همین دل‌ها آسوده به درگاهت

دارند همه جان‌ها در کوی تو مأمن‌ها

بی‌بار جفا باری در کوی تو ننشستم

[...]

یغمای جندقی

در کوی توام جنگ است هر روز به دشمن‌ها

ایشان ز شمار افزون اما من و دل تنها

بر ناوک دلدوزت قربان نه منم تنها

چون من به سر کویت درباخته جان تن‌ها

گلگشت چمن خواهی بر من چو صبا بگذر

[...]

صفای اصفهانی

ای طایر قدوسی بر تن متن و تن‌ها

داری پس ازین زندان بر عرش نشیمن‌ها

با زاغ سیه بودی یکچند درین مجلس

با روح قدس پری زین بعد به گلشن‌ها

از خوف توان رستن در مردن حیوانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه