گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کوهی

در تو حیرانم که چونم ساختی

چار عنصر را بهم پرداختی

وز دل و ز دیده ی ما ای حبیب

خویشتن را دیده و بشناختی

قلب مؤمن گفته عرش من است

آمنی و عرش را بنواختی

خود شراب و شاهد و ساقی شدی

زان چو شمعم در میان بگداختی

کوهیا روزی که قالب ساختند

سگ شدی واسب را می تاختی