چون پریشان است زلف یار ما
جز پریشانی نباشد کار ما
او بهر صورت که بنماید جمال
هم بدان معنی بود اظهار ما
گفت آن خورشید مه رویان به بین
در دل هر ذره ی دیدار ما
گفتم او را من نیم جمله توئی
گفت آری ماگل و تو خار ما
گفت دانی آفتاب و ماه چیست
لمعه ی از روی پر انوار ما
یک شبی میگفت آن شمع طراز
سوختی از عشق آتش بار ما
او بود خورشید و ما چون سایه ایم
این بود ابحار و ثم الدار ما
ساغر می داد و ما را مست کرد
گفت کوهی فاش کن اسرار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی معشوقهاش اشاره میکند و بیان میکند که در این عشق، جز پریشانی و دلشکستگی چیزی دیگر وجود ندارد. او از زیبایی معشوقهاش میگوید و تأکید میکند که هر جلوهای از او، جنبهای از احساسات او را نشان میدهد. شاعر با استفاده از تشبیهاتی مانند خورشید و شمع، به عمق عشق و تأثیر آن بر روح و وجود خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق او مانند کوهی است که اسرار و زیباییهای پنهان را در خود نهان دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای محبوب ما نامنظم و آشفته است، کار ما جز پریشانی و آشفتگی نیست.
هوش مصنوعی: هر چهرهای که او به نمایش بگذارد، نشاندهنده جذابیت و زیباییاش است و این بیانگر عشق و احساسات ما نیز هست.
هوش مصنوعی: آن خورشید زیبا به ما گفت که در دل هر ذره از وجود ما، نشان و نشانهای از دیدارمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو بخشی از وجود من هستی، او پاسخ داد: بله، من مانند گلی هستم و تو هم خار من.
هوش مصنوعی: گفتی آیا میدانی نور خورشید و ماه از چه نشأت میگیرد؟ این نور در واقع از چهرهی پرنور ماست.
هوش مصنوعی: یک شب آن شمع زیبا گفت که تو به خاطر عشق، چون آتش در حال سوختی.
هوش مصنوعی: او همچون خورشید است و ما مانند سایهای در کنار او زندگی میکنیم؛ این وضعیت همچنان ادامه دارد و سرانجام ما به خانهامان میرسیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به ساغر و می اشاره کرده و بیان میکند که جامی از نوشیدنی به او دادهاند و او را مست کردهاند. سپس از او خواسته شده تا رازها و اسرار کوه را فاش کند و به نوعی به عمق موضوعات و معانی پنهان اشاره دارد. به عبارتی، در اوج مستی و شگفتی از او میخواهند که چیزهایی را بیان کند که ممکن است در حالت عادی نتواند بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ختم این سرّ کن تو ای عطّار ما
تا شوی در ملک معنی یار ما
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما
هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیدهای دیوار ما
شکر آن که خواب میگیرد به شب
[...]
گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
[...]
از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما
جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما
آب چشم ما به هر سو می رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.