از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما
جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما
آب چشم ما به هر سو می رود
باز می گوید روان اسرار ما
منصب عالی اگر خواهی بیا
خاک ره شو بر در خمّار ما
از حباب و موج دریا آب جو
تا بیابی این همه آثار ما
جز یکی در هر دو عالم هست نیست
کس نکرد انکار بر اقرار ما
رند سرمستیم و با ساقی حریف
نعمت الله سید و سردار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حال و هوای دلنشین عاشقانه است. شاعر اشاره میکند که عشق او مانند یک کرم (محبت) او را نوازش میکند و به همین دلیل کارهای او به اوج رسیده است. او خود را فروخته در بازار عشق میداند و بر این عقیده است که جسم تنها در این بازار بیاهمیت است. اشکهای او در همه جا جاری است و او اسرار درونی خود را بیان میکند. شاعر از کسانی میخواهد که اگر مقام بلندی میخواهند، به او بپیوندند و خاکسار درگاه معشوق شوند. در نهایت، او خود را به عنوان یک رند سرمست معرفی میکند که با ساقی همراه است و در حال نوشیدن از نعمتهای عشق و زندگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: دوست ما از روی نیکی و محبت به ما توجه کرد و به همین خاطر، کار و زندگی ما را به جلو برد و بهتر کرد.
هوش مصنوعی: ما در بازار عشق، جان خود را به فروش میگذاریم و به جسم و تن خود اهمیت نمیدهیم؛ چرا که ارزش واقعی در عشق و رابطههای انسانی است.
هوش مصنوعی: چشمان ما مدام اشک میریزند و این اشکها هر جا که میروند، رازهای درون ما را فاش میکنند.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مقام و مرتبه بلندی هستی، باید humble و خاکی باشی و در درِ کسی که به خوشی و لذت معروف است، فرش زمین شو.
هوش مصنوعی: برای اینکه از حباب و موج دریا آب را به دست آوری، به دنبال نشانههای ما بگرد.
هوش مصنوعی: به جز خداوند، هیچ شخصی در این دو جهان وجود ندارد که بر حقیقت ما شک و تردید کند.
هوش مصنوعی: ما شاد و سرمستیم و در کنار ساقی به مینوشی با نعمت الله، سید و سردار خود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ختم این سرّ کن تو ای عطّار ما
تا شوی در ملک معنی یار ما
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما
هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیدهای دیوار ما
شکر آن که خواب میگیرد به شب
[...]
گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
[...]
چون پریشان است زلف یار ما
جز پریشانی نباشد کار ما
او بهر صورت که بنماید جمال
هم بدان معنی بود اظهار ما
گفت آن خورشید مه رویان به بین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.