شوخی نگر که آن بت عیار میکند
دل را به بند زلف گرفتار میکند
هردم به شیوهای ز کسی میبرد دلی
در حلقههای زلف نگونسار میکند
دشمن دریغ بود که ره یافت پیش دوست
حیف است گل که همدمی خار میکند
انکار عشقبازی ما میکنند خلق
ما خاک آن کسیم که این کار میکند
تا دید شیخ رونق بازار عاشقان
هر بامداد خرقه به بازار میکند
جز عقل عاقلان نکند صید چشم تو
مست است و قصد مردم هشیار میکند
در خورد دوست نیست نثار سر و ترا
خسرو سری که دارد ایثار میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و جاذبههای آن اشاره میکند. او از بت محبوبی صحبت میکند که دلها را مجذوب خود میکند و به بند زلف میاندازد. این عشق به گونهای است که هر لحظه کسی دل کسی را میرباید. شاعر همچنین از پیوند ناهمتای گل و خار یاد میکند و درد و رنج ناشی از عشق را به تصویر میکشد. او به انکار عشق از سوی مردم اشاره میکند و اعلام میکند که خود را فدای کسی میکند که عشق واقعی را میشناسد. در پایان، شاعر به عقل و درک عاقلان نگاهی میکند و میگوید که تنها عشق میتواند مردم را از خواب بیدار کند.
هوش مصنوعی: برای شوخی هم که شده، به چهره آن معشوق زیبا نگاه کن که چگونه با ظن و ناز دل را به دام زلف خود میاندازد و اسیر میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه یک نفر را به روش خاصی مجذوب خود میکند و در دام زلف خود میگیرد.
هوش مصنوعی: دشمن برای رسیدن به دوست، مایهی تأسف است و جای تأسف دارد که گل در کنار دوستی، به خار تبدیل شود.
هوش مصنوعی: مردم بر عشق و بازیهای عاشقانه ما انگشت میگذارند و انکار میکنند، اما ما خاک آن کسی هستیم که این کار را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: شیخ وقتی دید که عشق و حال عاشقان هر صبحگاه رونق خاصی دارد، تصمیم میگیرد که خود را به بازار بیاورد و در میان آن جو شرکت کند.
هوش مصنوعی: تنها عقل افرادی که عاقل هستند نمیتواند فریب زیبایی چشمان تو را بخورد، زیرا این زیبایی مستکننده است و تنها افرادی که هوشیار هستند به آن توجه میکنند.
هوش مصنوعی: دوست که واقعی است، خود را فدای کسی نمیکند؛ این تاج سر که خسرو دارد، نشاندهندهایثار و بخشش اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوبی به روی خوب تو اقرار میکند
عقل از نهیب عشق تو زنهار میکند
دل را دل چو سنگ تو آزار میدهد
دم را دهان تنگ تو افگار میکند
خوشتر ز جان و عمری و از خواب خوش مرا
[...]
سرو بلند بین که چه رفتار میکند
وآن ماه محتشم که چه گفتار میکند
آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری
قصد هلاک مردم هشیار میکند
دیوانه میکند دل صاحب تمیز را
[...]
دل را هوای چشم تو بیمار میکند
جان را امید وصل تو تیمار میکند
طرار طره تو دلم برد عارضت
رو وانهاده پشتی طرار میکند
از بندگی قد تو شد کار سرو راست
[...]
شوخی نگر که آن بت عیّار میکند
دل را به بند زلف گرفتار میکند
هردم به شیوهای ز کسی میبرد دلی
وز حلقههای زلف نگونسار میکند
دشمن دریغ بود که ره یافت پیش دوست
[...]
در زنگبار خاطر من کار میکند
هر صیقلی که آینه را تار میکند
گر در بضاعت هنر آتش زند سپهر
آن را حساب گرمی بازار میکند
دارم بدل ز پرتو غمهای روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.