تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند
بازار حسن و رونق تاتار نشکند
گر یار بشکند دل ما را هزار بار
دانم بدین قدر که دل یار نشکند
ما را مباد توبه ز مستی و عاشقی
تا جام عشق و کوزه خمار نشکند
زاهد، چرا ملامت مستان کنی، بگو
تا عهد و توبه مردم هشیار نشکند
در عاشقی درست نباشد کسی که او
ناموس خویش بر سر بازار نشکند
با زلف تست عهد دل ما و زینهار
در گوش او بگوی که زنهار نشکند
در پای بوس یار ز غوغای عاشقان
سرها رود که گوشه دستار نشکند
گر آب خضر خواند لبت را خرد، چه شد؟
نرخ گهر به طعن خریدار نشکند
خسرو ز زلف یار خلاصی طمع مدار
تا این دل شکسته به یکبار نشکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند
جز در مثال بردن خطی ز عارضت
نقاش عشق را سر پرگار نشکند
دعوی خوبی تو چو باطل نشد به خط
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.