بیداد غم، ار دلم بگوید
در ماتم من فلک بموید
اشکم چو زند بر آسمان موج
در خرمن ماه خوشه روید
بل کز مدد سرشک خونین
بر صفحه دیده لاله روید
هر صبح طلایه دار آدم
در راه فلک دو اسبه پوید
از غصه هجر او به جانم
کز دیده من دیت نجوید
سلطانی دست شست از پای
ترسم که ز دیده دست شوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هجران تو ای پسر نگوید
تا از من خسته دل چه جوید
ترسم که دل فضول سرکش
دست از تو بخون دیده شوید
بس خار که در دلم خلد صبر
[...]
آن می که چو روی سنگ شوید
یاقوت ز روی سنگ روید
ای غرّه به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید
هر چند مؤثر است باران
تا دانه نیفکنی نروید
در دل، همه صحبت تو جوید
وز شرم، بروی تو نگوید
هر گل که ز خاک من بروید
عاشق شود آنکه آن ببوید
در دامن دوست خواهد آویخت
خاری که ز تربتم بروید
معشوق شهید عشق خود را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.