آن را غم تو یار باشد
با خوش دلیش چکار باشد؟
صوفی چو شکست توبه، ساقی
مگذار که هوشیار باشد
مستی که سبو کشد، مپندار
کورا قدم استوار باشد
می حاجت نیست مستیم را
در چشم تو تا خمار باشد
جان دادم و داغ عشق بردم
کانجا ز تو یادگار باشد
معذور بود ز ناله بلبل
جایی که گل و بهار باشد
شک نیست که نشتری چشیده ست
جنگی که فغانش زار باشد
مرهم چو نمی پذیرد این دل
بگذار که تا فگار باشد
خسرو به غلامیت عزیز است
گر خوار کنیش، خوار باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر به احساس غم و تنهایی خود اشاره میکند و میگوید که عشق او باعث شده تا زندگیاش غمگین شود. او به نقش شراب و مستی در زندگیاش اشاره میکند و میگوید که نیازی به می ندارد چون در چشم معشوقش حالتی خمار دارد. همچنین از یاد و خاطره معشوق به عنوان یادگاری گرانبها یاد میکند. او به ناله و غم بلبل در کنار گل و بهار اشاره کرده و میگوید که دلش نمیتواند دردش را تحمل کند. در نهایت، به ارتباطش با معشوقش اشاره میکند و میگوید که هر چند ممکن است خوار شود، اما در دل او عزیز خواهد ماند.
هوش مصنوعی: غم تو را کسی یاری کند که دل خوشی داشته باشد، پس دیگر چه نیازی به دلخوشی اوست؟
هوش مصنوعی: وقتی صوفی توبهاش را میشکند، ای ساقی، اجازه نده که او در حال هوشیاری باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در حال نشهاست و سبو را میکشد، گمان نکن که او بهراحتی و با اعتماد به نفس راه میرود.
هوش مصنوعی: ما به خاطر حال مستیمان نیازی به درخواست از تو نداریم؛ تنها کافیست که در چشمان تو بنگریم تا حالت دلمان شاداب شود.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عشق کردم و از آن درد و رنجی را با خود به یادگار بردم که نشانی از تو باشد.
هوش مصنوعی: بلبل وقتی در کنار گل و بهار باشد، از ناله و غم خود معذور و بیخبر است.
هوش مصنوعی: بیشک نشانههای جنگی که به آن پرداخته میشود، با صدا و حالتی دردناک همراه است.
هوش مصنوعی: اگر دل من درمان نمیشود، پس بگذار همانطور که هست باقی بماند و در درد و رنجش به سر ببرد.
هوش مصنوعی: اگر خسرو را به عنوان غلام و خدمتگزار خود عزیز بداری، حتی اگر او را تحقیر کنی، همچنان بیارزش خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آن روز که روز بار باشد
نوروز بزرگوار باشد
آن را که چو تو نگار باشد
با خویشتنش چه کار باشد؟
ناخوش نبود کسی که او را
یاری چو تو در کنار باشد
ناخوش چو منی بود که پیوست
[...]
آن جا که چو تو نگار باشد
سالوس و حفاظ عار باشد
سالوس و حیل کنار گیرد
چون رحمت بیکنار باشد
بوسی به دغا ربودم از تو
[...]
تالعل تو سنگبار باشد
بس دیده که اشکبار باشد
در بحر غم تو هر که افتد
در آرزوی کنار باشد
هرگز دل من قرار گیرد
[...]
در هر چه تورا شمار باشد
آن کن که صلاح کار باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.