امشب بت ما به نزد ما بود
ماهش به وبال مبتلا بود
در باغ وصال می گذشتم
گل در چپ و سرو راستابود
بیگانه کسی نبود، گر بود
دل محرم و دیده آشنا بود
هوش و دل و صبر باز آمد
این هرد دو سه چند گه کجا بود؟
از بیخودی آن زمان که دیدم
در یوسف خود پی بها بود
آورد خطی که تو غلامی
بالاش به راستی گوا بود
آن عیسی، اگر دمم ندادی
امید به زیستن کرا بود؟
در قبله طاق ابروانش
حاجت که بخواستم روا بود
می رفت، ولی از آب چشمم
زنجیر مسلسلش به پا بود
هنگام سحر کشیده گیسو
شب رفت، هنوز مه به جا بود
ناگه به چمن روان شد آن مه
چون سرو که بر سر گیا بود
در خواب غلط بماند خسرو
کاین خواب مرا نبود یا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و آرزوهای عاشقانه است. شاعر در شب به یاد معشوق خود است و به زیباییهای او اشاره میکند. او در باغی میگذرد که در آن گلها و سروها وجود دارند و احساس نزدیکی و آشنایی با معشوقش دارد. به یاد لحظاتی است که در بیخودی شاهد زیباییهای معشوق بوده و از درد جدایی رنج میبرد. در ادامه احساس میکند که معشوقش به او امید و زندگی میبخشد و هر خواستهای از او داشته باشد، برآورده میشود. شاعر به توصیف زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر خود میپردازد و در نهایت به خواب و خیالاتش اشاره میکند که در آن عاشق و معشوق در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: امشب معشوق ما در کنار ما بود، اما ماه او در غم و اندوه به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در باغ وصال قدم میزدم که در سمت چپم گل و در سمت راستم سرو بود.
هوش مصنوعی: هیچ کس بیگانه نبود، اگر دل با صفا و دیدگان آشنا بودند.
هوش مصنوعی: عقل و احساس و شکیبایی دوباره به من بازگشتهاند، ولی این سه ویژگی در کجا بودند و در چه زمانهایی غایب بودند؟
هوش مصنوعی: روزی که در یوسف خود به دنبال ارزش و قیمت بودم، دچار بیخودی و حیرت شدم.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که نوشتهای وجود دارد که نشان میدهد تو واقعاً در خدمت او هستی و این موضوع کاملاً واضح و روشن است.
هوش مصنوعی: اگر تو امید به زندگی به من ندادی، پس چه کسی به من زندگی خواهد بخشید؟
هوش مصنوعی: چون به چهره زیبا و ابروان خوشحالت نگاه کردم، تمام خواستههایم برآورده شد.
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود، ولی اشکهای من باعث شده بود که به او وابسته باشم و نتوانم او را به راحتی رها کنم.
هوش مصنوعی: در سحرگاه، وقتی شب به پایان میرسد و گیسوان تاریکش را کنار میزند، هنوز نشانههایی از مه وجود دارد.
هوش مصنوعی: ناگهان آن ماه مانند سروی به سمت باغ روانه شد که بر فراز گیاهان قرار داشت.
هوش مصنوعی: خسرو در خواب بیخبر بماند، چراکه این خواب برای من وجود ندارد یا اگر هم دارد، اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
گر مایهٔ دهر جان فزا بود
زیرا که در او پری ما بود
مر پریان را ز حیرت او
هر گوشه مقال و ماجرا بود
عقلست چراغ ماجراها
[...]
وقتی دل ما ازان ما بود
واندر دل یار ما وفا بود
بیگانه چنان شد آن دل از من
گویی تو که سالها جدا بود
صد شکر که هم به کوی او ماند
[...]
حیدر که ستودۀ خدا بود
طاووس ریاض لافتی بود
چون در تو بس گرانبها بود
او را صدفی چنین سزا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.