تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
بیچاره دلم را هدف تیر بلا کرد
در خواب نبیند رخ آرام دگر بار
هر دل که طمع در طلب وصل شما کرد
چون نیست دلم را ز غمت روی رهایی
دل مصلحت خویش به روی تو رها کرد
چندین چه کنی جور و جفا بر من مسکین؟
با یار وفادار کسی جور و جفا کرد؟
هرگز به جهان نیک ندیده ست و نبیند
آن کس که مرا دور چنین از تو جدا کرد
دیروز چو من شکر وصال تو نگفتم
امروز مرا سوز فراق تو سزا کرد
با جان و دل خسرو بیچاره و مسکین
هجران تو، ای دوست، چه گویم که چها کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد و رنجی که عشق معشوق برای او به همراه دارد، سخن میگوید. او اشاره میکند که نگاه و جذبه معشوق مانند تیر بلایی بر دل او نشسته و به خاطر عشق او، دلش حتی در خواب هم آرامش ندارد. او از غم جدایی و فراق معشوقش مینالد و میگوید که هیچ کس به اندازه او در دنیا ناامید و گمگشته نیست. همچنین بیان میکند که در گذشته از وصال معشوق شکرگذار بوده، اما اکنون به خاطر فراقش در آتش درد میسوزد. در نهایت، او به حال خود و مصیبتاش در عذاب عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه فریبندهات به دل من افتاد، دلم را بیچاره کردی و هدف تیر مشکلات قرار دادید.
هوش مصنوعی: هر کس که در انتظار وصال شما باشد، دیگر هرگز نمیتواند خواب چهرهی آرامی را ببیند.
هوش مصنوعی: از آنجا که دلم از غم تو آرامش ندارد، برای حفظ آرامش خود، دل را روی تو آزاد گذاشتهام.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی به من بینوا ظلم و ستم کنی؟ آیا هیچکس با دوست وفادار چنین ظلمی کرده است؟
هوش مصنوعی: هرگز کسی که مرا از تو اینگونه دور کرده است، زیباییهای جهان را نخواهد دید و نخواهد شناخت.
هوش مصنوعی: دیروز وقتی که در کنار تو بودم، هیچ چیز درباره شیرینی لحظاتمان نگفتم، اما امروز که از تو دورم، احساس دلتنگی و سوز فراق را حق خود میدانم.
هوش مصنوعی: من با تمام وجود از جدایی و غم خسرو بیچاره و ناتوان تو، ای دوست، چه بگویم و چه بر سرم آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد
از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد
بر سخت به انصاف همین را و همان را
چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد
نی بی سبب آمد به میان اندر میزان
[...]
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
بی برگ نوایی نزد از طبع به یک شاخ
چون برگ پدید آمد پس رای نوا کرد
شاخی که ز سردی و ز خشکی شده بد پیر
[...]
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد
مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت
ماننده ماه نوم انگشت نما کرد
هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود
[...]
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
[...]
میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد
در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد
از موی میان تو جدا بس که کشم رنج
نتوان تن رنجور من از موی جدا کرد
با دیده غمدیده من اشک دمادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.