بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
زد کفش برو از غضبه و رو بعصا کرد
داد از سر کین زلف تو سرها همه بر باد
بازش بسر خویش ندانم که رها کرد
خشنودم از آن غمزه دلجو که ز شوخی
هر وعده که کردی به جفا جمله وفا کرد
گر داشت غباری ز خط آئینه رویت
گیرد به کنارش چو توجه به صفا کرد
چون دید کمال آن خط ورځ فاتحه بر خواند
شب بود فریب سحری بر تو دعا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچ پزشکی نمیتواند دردهای بیمار را درمان کند، اما عشق به محبوب، دل را شفا میبخشد. همچنین بیان میکند که عاشقان واقعی هرگز نمیمیرند و اگر کسی بميرد، این به دلیل خطاهای خود اوست. در ادامه، شاعر به گفتگویی با یک پیر دانا اشاره میکند که به او توصیه میکند از عشق دوری کند. شاعر از زلف محبوبش مینالد که باعث سرخوردگی و پریشانیاش شده است، اما در عین حال از شوخیهای محبوب که به نظرش ظالم میرسند، خشنود است، زیرا به وعدههای خود عمل کرده است. در نهایت، شاعر به زیبایی محبوب و تأثیر آن بر دل و روح خود اشاره میکند و دعاهای شبانهاش را برای او بیان میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست به تو کمک کند و درد تو را درمان کند، اما درد تو برای ما دلچسبتر شد و جراحت ما را التیام بخشید.
هوش مصنوعی: عاشقانی که آزادانه و زیرکانه زندگی میکنند، از عشق نمیمیرند. هر کسی که بمیرد، دیگران میگویند که او اشتباه کرده است.
هوش مصنوعی: پیرمرد به من گفت که از عشق دوری کنم و از خشم اجتناب کنم، سپس عصایی برداشت و به سمت دیگر رفت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شدت تحت تاثیر عشق و زیبایی یار خود قرار دارد. او از درد و رنجی که به خاطر زلف و محبوبش متحمل شده سخن میگوید و به نوعی احساس میکند که سرنوشت و زندگیاش تحت تاثیر این عشق نابود شده است. او نمیداند که آیا به آن زیبایی بازخواهد گشت یا نه، و در این سردرگمی از احساسات و یادآوریها غرق شده است.
هوش مصنوعی: من از آن ناز و نازکدلی که میداند چگونه دل را به درد آورد خوشحالم، زیرا در هر شوخی و وعدهای که داده، به نوعی وفادار بوده و هیچگاه به خطا نرفته است.
هوش مصنوعی: اگر بر چهرهی تو غباری نشسته باشد، وقتی که به پاکی و صفای آن نگاه کند، آن غبار کنار خواهد رفت.
هوش مصنوعی: وقتی آن خط زیبا را دید، شب به پایان رسید و برای آغاز روز نو دعا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد
از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد
بر سخت به انصاف همین را و همان را
چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد
نی بی سبب آمد به میان اندر میزان
[...]
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
بی برگ نوایی نزد از طبع به یک شاخ
چون برگ پدید آمد پس رای نوا کرد
شاخی که ز سردی و ز خشکی شده بد پیر
[...]
تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
بیچاره دلم را هدف تیر بلا کرد
در خواب نبیند رخ آرام دگر بار
هر دل که طمع در طلب وصل شما کرد
چون نیست دلم را ز غمت روی رهایی
[...]
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد
مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت
ماننده ماه نوم انگشت نما کرد
هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود
[...]
میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد
در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد
از موی میان تو جدا بس که کشم رنج
نتوان تن رنجور من از موی جدا کرد
با دیده غمدیده من اشک دمادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.