سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گردد
به هر برجی خیالی ده که خورشید روان گردد
چه شکل است آن ز بهر کشتن خلقی بنامیزد
گه از دزدیده بنماید گه از شوخی نهان گردد
ز حسن خود چه در سر می کنی باد، ای درخت گل
نهان نیم خیزش باش تا سرو روان گردد
که گرد آرد ز شادی جان گمره را دران ساعت
که جان گرد خیال او، خیالش گرد جان گردد
نیاید کوه جور از وی گران، لیک این گران جوری
که در پیشش نیارد دم زدن کش دل گران گردد
مگر ز دیدنم مگری که رسوا می کنی ما را
چه بندم حیله چون بی خواست چشم من روان گردد
رخی سویم نه و در ما نگاه حیرتی افگن
ازان پیشم که زیر خاک مهره رایگان گردد
کجا گردد به کام من فلک کان مه رسد زین سو
وگر گردد هم از فرمان شاه کامران گردد
وصال، اهل هوس جویند، خسرو را بس این دولت
که او در کوی او بدنام و خلقی بدگمان گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تداخل خیال و واقعیت اشاره دارد و به زیباییهایی که زندگی در دل آدمی به وجود میآورد، میپردازد. او از تبدیل شدن شخصی به برج روشنایی میگوید که با وجود ظواهر فریبنده، پیچیدگیهای مختلفی دارد. شاعر از درخت گل و شادیها نیز سخن میگوید، و به نگرانیهای خود از رسوایی و عواقب علاقه و عشق اشاره میکند. همچنین، او به جستجوی وصال و عشق میپردازد و نسبت به قدرت و وضعیت اجتماعی افراد در جامعه نگاهی انتقادی دارد. در کل، شعر با تصویرسازیهای زیبا احساسات انسانی را مورد بررسی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در آسمان هفتم، جایی که ستارهها به راحتی در حرکتاند، به هر کدام از این ستارهها، تصویری میرسد که نشاندهنده حرکت خورشید و روزهای روشن است.
هوش مصنوعی: چه حالت عجیبی دارد آن که برای کشتن مردم، گاهی در پنهان به عمل میپردازد و گاهی به شیوهای شوخی آمیز خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای درخت، با زیبایی خود چه میکنی؟ اندکی خم شو تا اینکه سرو به آرامی رشد کند و زیبا شود.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که روح از خوشحالی به سر و گردان میشود، روح گمراه نیز در حرکت است و خیال او به دور روحش میچرخد.
هوش مصنوعی: کوهی که از او سنگینی میآید، نمیتواند تحمل وی را نداشته باشد؛ اما این سنگینی که در برابر اوست، به قدری زیاد است که نمیتواند حتی نفس بکشد، زیرا دلش سنگین میشود.
هوش مصنوعی: آیا تو فقط برای این به من چشم میدازی که مرا شرمنده و بیسر و سامان کنی؟ من چه کار میتوانم بکنم وقتی که نگاه تو به من میافتد و احساساتم آزادانه به جریان میافتند؟
هوش مصنوعی: چهره تو به سمت من است و نگاهی بر من میاندازی که مرا حیرتزده میکند، زیرا پیش از این، بعد از مرگ، عشق و محبت به من بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است فلک به خواسته من برآید، زمانی که ماه به این سو بیاید و اگر هم از فرمان پادشاه دور شود، به رغبت نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: دوستداران عشق و هوس به دنبال وصال و نزدیکی هستند، اما برای خسرو، این وضعیت به اندازهای کافی است که در محله محبوبش شناخته شود و مردم دربارهاش بدبین شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد
گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد
نشانی باشد آنکس را در آن دیده که هر ساعت
نشان بینشانی را نشان او نشان گردد
به گاه دیدن از دیدن به گاه گفتن از گفتن
[...]
دل ناشاد من شاید که روزی شادمان گردد
ولی مشکل که آن نامهر هرگز مهربان گردد
مرا گر شادی ای در دل رسد ناگه بدان ماند
که درشهری غریبی آیدوبی خانمان گردد
چنین که امروز زان بدخو بلا انگیز میبینم
[...]
سپاهان رابهریک چنددولتها جوان گردد
هوایش عنبر افشاند،زمینش گلستان گردد
زخارستان اندوهش گل عشرت ببار آید
درودیوارش از شادی بهشت جاودان گردد
هواهایی ز دلگیری چورای دشمنان تیره
[...]
زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد
زآتش رشته های شمع با هم یکزبان گردد
زکوه غم مترسان سینه دریادل ما را
که این بار گران برکشتی ما بادبان گردد
تماشای رخش بی پرده از چشم که می آید؟
[...]
ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جان گردد
سخن گر بر زبان یک نقطه افزاید زیان گردد
امانت دار حرف خود، مگردان ساده لوحان را
نفس در خانه آیینه، نتواند نهان گردد
چنان جمعیت خاطر بود در عالم وحدت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.