گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گردد

به هر برجی خیالی ده که خورشید روان گردد

چه شکل است آن ز بهر کشتن خلقی بنامیزد

گه از دزدیده بنماید گه از شوخی نهان گردد

ز حسن خود چه در سر می کنی باد، ای درخت گل

نهان نیم خیزش باش تا سرو روان گردد

که گرد آرد ز شادی جان گمره را دران ساعت

که جان گرد خیال او، خیالش گرد جان گردد

نیاید کوه جور از وی گران، لیک این گران جوری

که در پیشش نیارد دم زدن کش دل گران گردد

مگر ز دیدنم مگری که رسوا می کنی ما را

چه بندم حیله چون بی خواست چشم من روان گردد

رخی سویم نه و در ما نگاه حیرتی افگن

ازان پیشم که زیر خاک مهره رایگان گردد

کجا گردد به کام من فلک کان مه رسد زین سو

وگر گردد هم از فرمان شاه کامران گردد

وصال، اهل هوس جویند، خسرو را بس این دولت

که او در کوی او بدنام و خلقی بدگمان گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد

گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد

نشانی باشد آنکس را در آن دیده که هر ساعت

نشان بی‌نشانی را نشان او نشان گردد

به گاه دیدن از دیدن به گاه گفتن از گفتن

[...]

عبدالقادر گیلانی

دل ناشاد من شاید که روزی شادمان گردد

ولی مشکل که آن نامهر هرگز مهربان گردد

مرا گر شادی ای در دل رسد ناگه بدان ماند

که درشهری غریبی آیدوبی خانمان گردد

چنین که امروز زان بدخو بلا انگیز میبینم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

سپاهان رابهریک چنددولتها جوان گردد

هوایش عنبر افشاند،زمینش گلستان گردد

زخارستان اندوهش گل عشرت ببار آید

درودیوارش از شادی بهشت جاودان گردد

هواهایی ز دلگیری چورای دشمنان تیره

[...]

صائب تبریزی

زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد

زآتش رشته های شمع با هم یکزبان گردد

زکوه غم مترسان سینه دریادل ما را

که این بار گران برکشتی ما بادبان گردد

تماشای رخش بی پرده از چشم که می آید؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جان گردد

سخن گر بر زبان یک نقطه افزاید زیان گردد

امانت دار حرف خود، مگردان ساده لوحان را

نفس در خانه آیینه، نتواند نهان گردد

چنان جمعیت خاطر بود در عالم وحدت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه