دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد
ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد
ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن
دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟
به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر
که جان بر کف نهد تا روز ترک خواب و خور گیرد
ز راز خلوت ما شمع چون روشن کند رمزی
بگو پروانه تا خادم زبان شمع برگیرد
اگر لشگر کشد سلطان به ویرانی، چه غم باشد؟
گدایی را که صد کشور به یک آه سحر گیرد
گر از دست غمت خسرو شود فانی، ندارد غم
به پایت گر دهد جان را، حیات نو ز سر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد
ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد
گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد
گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد
سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد
[...]
اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
فلک زان رشحهتر گردد زمین زان شعله درگیرد
نماید در زمان ما و تو بازیچهٔ طفلان
فلک گردد ور عشق لیلی و مجنون ز سر گیرد
به بالینش سحر آن زلف و عارض را چنان دیدم
[...]
محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد
چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
پس از وارستگی ها بیشتر گشتم گرفتارش
چو صیدی جست صیادش ز اول سخت تر گیرد
محبت بیشتر قائم شود چون بشکند پیمان
[...]
زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش
که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد
در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند
[...]
شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گیرد
گر آن شیرین پسر، بادام چشمم در شکر گیرد
کف بی مایه نتواند، ره سیل خطر گیرد
همان بهتر که ناصح آستین زین چشم تر گیرد
اگر رفته ست اشک پی سپر تا دامن محشر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.