گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد

ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد

ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن

دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟

به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر

که جان بر کف نهد تا روز ترک خواب و خور گیرد

ز راز خلوت ما شمع چون روشن کند رمزی

بگو پروانه تا خادم زبان شمع برگیرد

اگر لشگر کشد سلطان به ویرانی، چه غم باشد؟

گدایی را که صد کشور به یک آه سحر گیرد

گر از دست غمت خسرو شود فانی، ندارد غم

به پایت گر دهد جان را، حیات نو ز سر گیرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد

ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد

گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد

گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد

سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد

[...]

محتشم کاشانی

اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد

فلک زان رشحه‌تر گردد زمین زان شعله درگیرد

نماید در زمان ما و تو بازیچهٔ طفلان

فلک گردد ور عشق لیلی و مجنون ز سر گیرد

به بالینش سحر آن زلف و عارض را چنان دیدم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
نظیری نیشابوری

محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد

چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد

پس از وارستگی ها بیشتر گشتم گرفتارش

چو صیدی جست صیادش ز اول سخت تر گیرد

محبت بیشتر قائم شود چون بشکند پیمان

[...]

صائب تبریزی

زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد

چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد

نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش

که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد

در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گیرد

گر آن شیرین پسر، بادام چشمم در شکر گیرد

کف بی مایه نتواند، ره سیل خطر گیرد

همان بهتر که ناصح آستین زین چشم تر گیرد

اگر رفته ست اشک پی سپر تا دامن محشر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه