گر ترا ناز و بدخویی این است
وای بر دل، اگر چه سنگین است
عیشم ار بد رود بلایی نیست
تو، نکو، می روی بلا این است
می روی و نمی روی از دل
این چه شکل است و این چه آیین است
گر دل من کباب شد، تو بخند
کان نمک شور نیست، شیرین است
من بمیرم که آب چشمی نیست
خنده ای کن که وقت یاسین است
هر شب از آب چشم پنداری
چشم من آشنای پروین است
از خیالت به سجده جای دلم
اول شب نماز پیشین است
نکنی گر نگاه معذوری
کت چو خسرو هزار مسکین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جهان است کار او این است
نوش او نیش و مهر اوکین است
زآنکه در کویت آفتاب این است
نیم شب چون نماز پیشین است
ای عزیزان بر جهان این است
زهرش اندر گیای شیرین است
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است
نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است
دلم از دلبران بتی بگزید
[...]
شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است
روی بنمای، تا نظاره کنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.