گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

گر ترا ناز و بدخویی این است

وای بر دل، اگر چه سنگین است

عیشم ار بد رود بلایی نیست

تو، نکو، می روی بلا این است

می روی و نمی روی از دل

این چه شکل است و این چه آیین است

گر دل من کباب شد، تو بخند

کان نمک شور نیست، شیرین است

من بمیرم که آب چشمی نیست

خنده ای کن که وقت یاسین است

هر شب از آب چشم پنداری

چشم من آشنای پروین است

از خیالت به سجده جای دلم

اول شب نماز پیشین است

نکنی گر نگاه معذوری

کت چو خسرو هزار مسکین است

 
 
 
سنایی

تا جهان است؛ کار او این است

نوش او نیش و مهر او کین است

مشاهدهٔ بیش از ۲۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

زآنکه در کویت آفتاب این است

نیم شب چون نماز پیشین است

خاقانی

ای عزیزان بر جهان این است

زهرش اندر گیای شیرین است

نظامی

بزم‌های تو گرچه رنگین است

آنچه بزم مخلد است این است

عطار

شیر در کار عشق مسکین است

عشق را بین که با چه تمکین است

نکشد کس کمان عشق به زور

عشق شاه همه سلاطین است

دلم از دلبران بتی بگزید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه