گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست

عاشق بیچاره را عبرت کجاست

دی دل دیوانه ما گم شده ست

بر درش آن خون که بینی آشناست

زلف پستش کارفرمای اجل

چشم مستش چاشنی گیر بلاست

کافرا، محراب ابرو کج مکن

که به زاری چشم خلقی در دعاست

نرخ جانها سخت ارزان شد، بلی

عهد تست و روز بازار جفاست

با چنان بادی که خوبان داشتند

پیش تو از هیچ کس گردی نخاست

بیدلان را طعن رسوایی مزن

هیچ کس دانی که خود را بد نخواست

عاشق و رندست از تشویق تو

هر کجا گوشه نشین و پارساست

هر زمان گویی که حال دل بگوی

آن کسی را گوی، کو را دل بجاست

گفتی اندر سینه تنگ تو چیست؟

داغهای دوستان بی وفاست

خسروا، مشغول یاران شو به زود

کز برای شب همه غم پیش ماست

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست

مرغ را بی‌پر پرانیدن خطاست.

مسعود سعد سلمان

ای نگارین چون تو از خوبان کجاست

نیست کس را آنچه از گیتی تراست

قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک

مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست

تا مرا مهر تو اندر دل نشست

[...]

قوامی رازی

«ای قوامی هر که چون تو نانباست

تا قیام الساعه فخر شهر ماست »

«گندم فضل خدای از بهر تو

کشته اندر دستگرد کبریاست »

«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
انوری

رتبت و تمیکن صدر موئتمن

همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

آفتابش در سخاوت مقتدیست

واسمان را در کفایت مقتداست

طبع شد بیگانه با آز و نیاز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

عشق تو همچون قضا فرمانرواست

وصل تو همچون قدر مشکل گشاست

لعل میگونت بسرخی میزند

سرخیش زانست کاندر خون ماست

عشق تو زرد کرد رنگ روی من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه