صبا کو به بوی تو جان پرور است
دل خلق را سوی تو رهبر است
به دنباله زلف مگذار کار
دلی را کز آن زلف در هم تر است
برون بر ازین چشم پر خون من
که از خون چرا آستانت تر است
سراندازیم به که رانی ز در
که سر بی در دوست درد سر است
دریغ است خاک درت بر سرم
که این سر نه لایق بدان افسر است
زهی طعن جاوید خورشید را
که گویند معشوق نیلوفر است
مگس قند و پروانه آتش گزید
هوس دیگر و عاشقی دیگر است
بمیرم درین سوز من عاقبت
که هیزم پس از شعله خاکستر است
کجا یابم آن خانه ویران شده
که هر شب به جان خراب اندر است
چه داند ملک خفته، در خواب ناز
که نالان کدامیش پیش در است
ز در باری دیده خسرو مرنج
که خود عاشقان را همین زیور است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارندهٔ برشده پیکر است
برآمد برین کار یک سال راست
نگر حکم ایزد که چون بود راست
تو می ده مگو کاین چسان و آن چراست
مبر مهر بر بیش و کم کژ و راست
پدر گرچه از شیر نر برتر است
مر آن جانور را نه اندر خور است
مرا نام مرجانه ساحر است
کز افسان من ساری ماهر است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.