نگار من امشب سر ناز داشت
بر افتادگان چشم بد ساز داشت
به یک جام باده به صحرا فگند
دلم هر چه در پرده راز داشت
به سویش نمی دیدم از بیم جان
که در چشم او مستی آغاز داشت
ره من زد این بازمانده سرشک
که چشم مرا از نظر بازداشت
همه شب چو پروانه می سوختم
که شمع من از دیگران گاز داشت
به عذر ار دلم برد معذور بود
که چشمی به غایت دغاباز داشت
دل من که تیری درو مانده بود
به ناله خراشی در آواز داشت
کنون یاد دارد ز خسرو گهی
که مرغی درین باغ پرواز داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ابراز عشق و احساسات عمیق نسبت به معشوق است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و به تأثیراتی که او بر دل و جانش گذاشته اشاره میکند. او در حالتی از عشق و شیدایی به سر میبرد و نگران است که مبادا نگاه معشوقش به او آسیب برساند. شبها با اشتیاق و حسرت به یاد معشوق میسوزد و احساساتش به شدت درگیر اوست. در نهایت، او به یاد گذشته و لحظات شیرین با معشوقش میافتد.
هوش مصنوعی: امشب معشوق من به قدری زیبایی داشت که افرادی که در مقابلش افتاده بودند، واقعاً تحت تاثیر قرار گرفتند و حسادت چشمبدی به او دوخته بودند.
هوش مصنوعی: دل من را با یک جام شراب به دشت پرتاب کن، تا هر چه را که در دل دارم و پنهان کردهام، آشکار کنم.
هوش مصنوعی: از ترس جانم، به او نگاه نمیکردم؛ زیرا در چشمانش نشانهای از سرمستی و شوق دیده میشد.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و غم ناشی از جدایی و فراق میگوید. فردی بر اثر اشکی که از چشمش میریزد، متوجه میشود که این احساس عمیق باعث شده تا از دیگران دور و غافل بماند. او به نوعی در چنگال این احساس گرفتار شده و نمیتواند به راحتی به دنیا و اطراف خود نگاه کند.
هوش مصنوعی: تمام شب مانند پروانه میسوزم زیرا شمع من برای دیگران نور و روشنایی دارد.
هوش مصنوعی: اگر دل من به چیزی مشغول شده، باید عذرش را بپذیریم، چون چشمی که به زیبایی خیره شده، دوستداشتنی است.
هوش مصنوعی: دل من که مانند تیری بینشانه و بیهدف رها مانده بود، به صدای نالهای شبیه به زخم و درد اشاره داشت.
هوش مصنوعی: اکنون یاد آور میشود از خسرو که روزی پرندهای در این باغ پرواز میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپه را ز کار بدی باز داشت
که با پاک یزدان یکی راز داشت
نه برگستوان،تیر او بازداشت
نه جز تیرگی دیگر کسی ساز داشت
سر کوه بر برج پرواز داشت
مگر با ستاره یکی راز داشت
بترسید و گوشی برآواز داشت
از آن خوش رکابی عنان بازداشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.