گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

روی نیکوی تو ز مه کم نیست

جز ترا نیکویی مسلم نیست

دهنت ذره و کم از ذره است

رخ ز خورشید ذره ای کم نیست

بی دهانی و ملک خوبی را

چون سلیمان شدی که خاتم نیست

نسبتی هست در دهان تو، لیک

در میان تو نسبتی هم نیست

چشم من خاک جسم من تر کرد

گر چه یک قطره هم در او نم نیست

گر جهانی غم است در دل من

چون تو اندر دل منی غم نیست

تازه کن جان خسرو از غم خویش

کاین جراحت سزای مرهم نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

در جهان هیچ سینه بی‌غم نیست

غمگساری ز کیمیا کم نیست

خستگی‌های سینه را نونو

خاک پر کن که جای مرهم نیست

دم سرد از دهان بر آه جگر

[...]

عراقی

ساقی، ار جام می، دمادم نیست

جان فدای تو، دردیی کم نیست

من که در میکده کم از خاکم

جرعه‌ای هم مرا مسلم نیست

جرعه‌ای ده، مرا ز غم برهان

[...]

مجد همگر

غم عشق تو یکدمم کم نیست

مونسم بی رخ تو جز غم نیست

در تو یک جو وفا نماند و هنوز

عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست

در جهان تا غم تو پای نهاد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
حسین خوارزمی

آه کاندر زمانه محرم نیست

دم نیارم زدن که همدم نیست

تو بتو صد جراحت جان هست

که یکی را امید مرهم نیست

خلفی صدق از خلیفه حق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه