این جفا کارییت که نو به نو است
مگر این جان کشته را درو است
چون ترا نیست نیم کنجد شرم
گفت من نزد تو به نیم جو است
چشم بر کشتنم گماشته ای
چه کنم گوش تو سخن شنو است
شد عنانم ز دست چه توان کرد؟
توسن صبر نیک تیز دو است
عقل با مرهمی فروخته شد
جان مسکین به یک نفس گرو است
سر به خاکت ببینم و پس ازین
زنده مانم بدانک عمر نو است
خسروا، لشکر خطش بدوید
دل نگهدار، وقت زاغ رو است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرکب عشق سختتیزرواست
هر زمانیش منزلی زنو است
در کنارش کشد چنانکه هواست
سرخ گل در کنار سرو رواست
آن مضاف الیه ذات تو است
یک بود ذات را مگو که دو است
این گنه را که عذر داند خواست؟
وین تحکم به مذهب که رواست؟
توسنت را رکاب ماه نو است
در رکاب تو مه پیاده رو است
از عنان تو باز می ماند
مسرع وهم اگرچه تیزدو است
طاق گردون که پیشتر بستند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.