ای به هر موی شده بسته زلف دل من
وی به هر کوی شده در طلبت منزل من
این چنین در هم و پیچان ز چه گشته ست دلم
سایه زلف تو افتاد مگر در دل من
کارم از شکل سر زلف تو مشکل شده است
مشکل امروز که بگشاید ازو مشکل من
لب تو آب حیات ست و خطت ظلمت شب
جز همه تنگی و تاریکی ازو حاصل من
خسرو بی خبرم تا به غمت افتادم
خبرت هست ازین واقعه مشکل من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق عمیق و دردناک شاعر به محبوبش است. او در ابیات به زیبایی و گیرایی موی محبوب اشاره میکند و میگوید که دلش به خاطر عشق او پریشان و درهم شده است. همچنین از سختیهای عشق و احساسات متناقضی که در دل دارد، صحبت میکند. شاعر به لب عاشقش که همچون آب حیات است و خط او که تیرگی شب را تداعی میکند، اشاره کرده و به نوعی دردی را که بر اثر این عشق متحمل شده، بیان میکند. در انتها هم از غم و فقدان محبوبش سخن میگوید و به این نکته میپردازد که آیا محبوب از حال او باخبر است یا نه.
هوش مصنوعی: ای کسی که زلف دل من به هر تار مویی از تو آراسته شدهای، و کسی که در هر کوچه و پس کوچه به دنبال تو و به خاطر تو منزل گزیدهام.
هوش مصنوعی: دل من چرا اینگونه در هم و پیچیده شده است؟ آیا سایه زلف تو بر دل من افتاده است؟
هوش مصنوعی: مشکل من به خاطر زیبایی و پیچیدگی موهای تو است و امروز به نظر میرسد که این مشکل همچنان برطرف نخواهد شد.
هوش مصنوعی: لب تو مانند آب حیات است و خط تو شبی تاریک و ظلمانی است که جز تنگی و تاریکی از آن چیزی به دست نمیآورم.
هوش مصنوعی: من در غم تو غرق شدهام و از حال تو بیخبرم، اما آیا تو از درد و مشکل من آگاه هستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس ندارد خبر از واقعهٔ مشکل من
حاصلی نیست ز اندیشهٔ بیحاصل من
دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر
هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من
می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا
[...]
بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من
غم مهر تو فشاندند، در آب و گل من
تیر مژگان تو از جوشن جان میگذرد
بر دل من مزن ای جان که تویی در دل من
روز دیوان قیامت که منازل بخشند
[...]
ای سرشته غم گیپا و کدک در دل من
سوخت در آتش بریان دل بی حاصل من
مشکلم بود که در حلقه گیپا چه بود
حل شد از دولت نان، شکر خدا مشکل من
فکر کر دم که دگر نان نخورم روزی چند
[...]
نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من
غنچه هایش بود آغشته به خون دل من
بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش
زود باشد که شود کوی عدم منزل من
نبود همره جانم به جز اندیشه تو
[...]
ز آتش عشق تو چون خاک شود منزل من
علم قبر بود شعله دود دل من
رنگ از خون دل و آب ز پیکان تو یافت
غنچه های غم و محنت که دمد از گل من
تیغ بر غیر زنی تا شوم از غصه هلاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.