گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ز آتش عشق تو چون خاک شود منزل من

علم قبر بود شعله دود دل من

رنگ از خون دل و آب ز پیکان تو یافت

غنچه های غم و محنت که دمد از گل من

تیغ بر غیر زنی تا شوم از غصه هلاک

روح بخش دگران میشوی و قاتل من

مشکل من دهن تست پی دشنامم

تا دهن وا نکنی حل نشود مشکل من

بهر می ساکن میخانه شدم بوده مگر

از می و خاک در میکده آب و گل من

کرده سر خیل خرابات مرا پیر مغان

که شد آن مغبچه مست مه محفل من

تا به فکر دهنش کم شدم ای فانی نیست

یک قدم بیش سوی ملک فنا منزل من

 
 
 
حکیم نزاری

کس ندارد خبر از واقعهٔ مشکل من

حاصلی نیست ز اندیشهٔ بی‌حاصل من

دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر

هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من

می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای به هر موی شده بسته زلف دل من

وی به هر کوی شده در طلبت منزل من

این چنین در هم و پیچان ز چه گشته ست دلم

سایه زلف تو افتاد مگر در دل من

کارم از شکل سر زلف تو مشکل شده است

[...]

سلمان ساوجی

بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من

غم مهر تو فشاندند، در آب و گل من

تیر مژگان تو از جوشن جان می‌گذرد

بر دل من مزن ای جان که تویی در دل من

روز دیوان قیامت که منازل بخشند

[...]

صوفی محمد هروی

ای سرشته غم و درد تو به آب و گل من

سوخت در آتش هجران تو مسکین دل من

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
جامی

نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من

غنچه هایش بود آغشته به خون دل من

بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش

زود باشد که شود کوی عدم منزل من

نبود همره جانم به جز اندیشه تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه