خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان من بودی
جراحتها که او کردی لبش درمان من بودی
گدایی می کنم ار وقت خوش را از در دلها
گه آن گنج روان در خانه ویران من بودی
نمی گردد فراموش از دلم پای نگارینش
که جایی گه گهی بر دیده گریان من بودی
به بخت من که آن شب گرد خودکامم به یاد آمد
وگرنه تا چها بار از غمش بر جان من بودی
من محروم را چندین نم از چشمی نبودی هم
اگر زان کوی مشتی خاک در دامان من بودی
هزاران داغ غم جان را شود زین حیرتم در دل
که کاش آن داغ اسپش بر دل بریان من بودی
نسیما، گر به ره آید مرا، وه کز کجا جستی؟
که این بو از تو می آید، بر آن مهمان من بودی
مرا گویند بر جادار دل کایام عیش است این
گذشت آن کین دل دیواز در فرمان من بودی
ملامت می کند نادان، سخن برنآمدی از وی
اگر یک روزه بر جانش غم جانان من بودی
دل رفته نیاید باز، ره تا کی توان رفتن؟
رها کن، خسروا، باز آمدی گر ز آن من بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد شبهای خوب و شیرینی میافتد که معشوق در کنار او بوده است. او از درد و زخمهایی که معشوق به او زده، صحبت میکند و به آرامش و خوشیهایی که در حضور او داشته، اشاره میکند. شاعر به احساس تنهایی و غم ناشی از دوری معشوقش اشاره میکند و آرزو دارد که با او دوباره همراه شود. او همچنین به یادگاریهایی که از معشوق در دل دارد و داغهایی که بر جانش گذاشته، اشاره میکند. در نهایت، شاعر به بلاتکلیفی و ناامیدیاش از برقراری دوباره این ارتباط اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خوش به حال شبهایی که تو مهمان من بودی، ای جان جهان. زخمهایی که به من زدهای، خودت با لبهایت درمان کردی.
هوش مصنوعی: من درخواست میکنم که زمان خوش را از دلها بگیرم، زیرا آن ثروت جاری، در خانهی خراب من بود.
هوش مصنوعی: دلم هیچگاه یاد زیباییهای او را فراموش نمیکند، زیرا او در گذشته لحظاتی را در زندگیام داشت که باعث اشک ریختن من شد.
هوش مصنوعی: در آن شب، خوشبختانه به یاد خودکامگیهایم افتادم وگرنه، چندین بار از غم او بر جانم فشار میآورد.
هوش مصنوعی: اگر در آن کوی فقط کمی خاک به من میرسید، من هرگز از این نعمت بیبهره نمیماندم.
هوش مصنوعی: دلم از غمهای بیشمار پر شده و به خاطر این حیرت و سردرگمیام، آرزو میکنم که ای کاش یکی از این دردها و غمها روی دل من مینشست و آن را میآزرد.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی به سراغ من بیاید، وای بر من که از کجا آمدهای! چون این بویی که به مشام میرسد، از توست و تو قبلاً مهمان من بودی.
هوش مصنوعی: مرا میگویند در دل بزرگ، که ایام خوشی سپری شده است؛ اما این دل زودگذر، همچون دیوی بود که در فرمان من بود.
هوش مصنوعی: نادان انتقاد میکند، در حالی که اگر یک روز هم غم معشوق بر دل او سنگینی میکرد، به حرف نمیآمد.
هوش مصنوعی: وقتی دل رفته و از دست رفته، دیگر به سادگی برنمیگردد. سفر به کجا میتواند ادامه پیدا کند؟ رها کن این موضوع را، ای سزاوار سرزنش، اگر میخواهی برگردی، بدان که اگر تو از آن من بودی، بازمیگشتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر فرهاد و شیرین هر دو در دوران من بودی
یکی شرمنده از من آن یک از جانان من بودی
اگر مجنون به دشت عشق همراهم شدی یکره
به جان ز آشفتگی های دل ویران من بودی
مگو کز اشک در کوی وفا روید نهال وصل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.