ساقی بیا که موسم عیش است و میم و یی
می ده که لاله گون شده از باده ری و خی
رخ بر فروز و زلف مسلسل گره بزن
تا بشکند جمال تو بازار میم و هی
مه را به روی خوب تو نسبت کجا رسد
ای رویت آفتاب و لبت شین و کاف و ری
شکر شد از خجالت لعل تو آب وار
بر شین و کاف و ری چو کشیدی تو خی و طی
خط معنبر تو چو دور قمر گرفت
کردند عاشقان تو تر ری و واو و حی
روح مجسمی تو نه عقل مصوری
ای روح عقل مثل تو نادیده بی و تی
بتگر چو دید پیش رخ و قامت تو کرد
از شرم کارخانه صد ساله طی و یی
طی کن حدیث دور زمان، جام می بیار
تا باغ روح را دهم آبی ز میم و یی
می خور، مخور غم دل و دین، خسروا، دگر
بگشا به مدح خسرو آفاق لام و بی
لب بر لب نگار نه ار دست می دهد
خالی قدح مدار ز باده و میم و یی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که شراب بیاورد و جشن و شادی را فرابخواند. او به زیباییهای معشوق خود اشاره میکند و آن را با زیباییهای طبیعی مقایسه میکند. زیبایی معشوق به قدری است که حتی ماه و خورشید را تحتالشعاع قرار میدهد. شاعر همچنین از روح و عقل صحبت میکند و به تلاشی برای Whisky زندهکردن احساسات و اندیشههای عاشقانه میپردازد. او در نهایت بر لزوم نوشیدن شراب و دوری از غم و اندوه تأکید میکند. این شعر در مجموع به جشن عشق، زیبایی و لذت از زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ساقی، بیا که زمان شادی و خوشگذرانی است. به من میمزید که رنگ لالهها را از شراب و طعمی که به آن نوشیده شده، به دست آورم.
هوش مصنوعی: صورتت را نمایان کن و موهای پیچیدهات را به هم بباف تا زیبایی تو، بازار عشق و زیبایی را به هم بزند.
هوش مصنوعی: ماه را هرگز نمیتواند به زیبایی چهرهات تشبیه کرد، زیرا چهرهات همچون آفتاب درخشان و لبهایت زیبا و دلربا هستند.
هوش مصنوعی: شکر به خاطر زیبایی و جذابیت لبهای تو به گونهای شده که مثل قطرههای آب خفیف و لطیف بر روی کلمات جاری شده است، به طوری که زمانی که تو لبخند میزنی، همه چیز به طراوت و خوشی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: چشمهای تو مثل هاله ماه، عاشقان را جذب خود کرده است و آنها برای دیدن تو بیتاب و منتظر هستند.
هوش مصنوعی: روح تو به صورت مجسم است و عقل تو به صورت تصویری. ای روحی که مانند تو دیده نمیشود، عقل نیز مثل تو در خفا و نادیده است.
هوش مصنوعی: هنگامی که مجسمهساز، زیبایی و قامت تو را دید، از شرم و خجالت، کارگاهش را برای صد سال تعطیل کرد.
هوش مصنوعی: سخن از ماجرای طولانی زمان را بگذار کنار و با خودت جام می بیاور تا به باغ جانم جانی تازه بدهم و به آن آب زندهای از شراب بنوشانم.
هوش مصنوعی: بخور و از غم دل و دین خود نگران نباش، ای خسرو، حالا به ستایش عظمت و بزرگی تو بپردازیم.
هوش مصنوعی: اگر لبهای زیبایت را به هم بزنم، انگار که با دستانم خالی از مینوشم. پس از این شراب و باده بینیازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
می ده به رطل و جام که در بزم خسروی
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می
شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای
[...]
فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی
پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می
تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما
و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری
برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت
[...]
ای پایگاه قدر تو بر خط استوی
از فر تو چو خلد برین گشته استوی
در باغ استوی طرب انگیز بگذران
لحن مغنیان خود از خط استوی
جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.