گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

نی کار کسی ست عشقبازی

کو دل ننهد به جانگدازی

عشقی که نه جان دهند در وی

بازی باشد، نه عشقبازی

می آیی و می چکد ز تو ناز

کز سر تا پای جمله نازی

تن غرقه خونست، سجده بپذیر

کاین جامه نمی شود نمازی

محمودوشان عشق را کشت

حسنت به کرمشه ایازی

زلفت که حدیث او درازست

آموخت شب مرا درازی

از غمزه تو کجا رهد دل

این کافر و آن کشنده غازی

بر یاد تو می زیم، ولی جان

تا کی ماند به چاره سازی

خسرو چو نهاده سر به تسلیم

باری بکش، ار نمی نوازی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode