نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی
عشقی که نه جان دهند در وی
بازی باشد، نه عشقبازی
می آیی و می چکد ز تو ناز
کز سر تا پای جمله نازی
تن غرقه خونست، سجده بپذیر
کاین جامه نمی شود نمازی
محمودوشان عشق را کشت
حسنت به کرمشه ایازی
زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی
از غمزه تو کجا رهد دل
این کافر و آن کشنده غازی
بر یاد تو می زیم، ولی جان
تا کی ماند به چاره سازی
خسرو چو نهاده سر به تسلیم
باری بکش، ار نمی نوازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و پیچیدگیهای آن است. شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی باید جان و دل را درگیر کند، وگرنه تنها بازی و سرگرمی است. او از زیبایی معشوق و تأثیرش بر دل سخن میگوید و به عذابی که عشق بیحاصل به همراه دارد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر به تسلیم در برابر عشق و پذیرش سرنوشت اشاره میکند، حتی اگر درد و رنج به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق بازی کار هر کسی نیست که دلش را به درد و سختی بسپارد.
هوش مصنوعی: عشقی که در آن جان فدای محبوب نشود و فقط بازی و شوخی باشد، عشق واقعی نیست.
هوش مصنوعی: تو میرسی و لطافت و زیباییات به همه جا سرایت میکند، از سر تا پا تمام وجودت پر از ناز و فریبندگی است.
هوش مصنوعی: تن انسان در خون غوطهور است، بنابراین سجدهاش را بپذیر زیرا این لباس نمیتواند نماد نماز باشد.
هوش مصنوعی: محمود و عشق با زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفتند، گویی که تو با مهربانیات آنها را سیراب کردی.
هوش مصنوعی: موهای زیبایت که داستانی طولانی دارد، شب را به من یاد داد که چقدر کشیده و طولانی است.
هوش مصنوعی: از نگاه تو، دل این کافر و آن دشمن شجاع چگونه میتواند رهایی یابد؟
هوش مصنوعی: ما به یاد تو زندگی میکنیم، اما تا کی جانم در جستجوی راهحل خواهد ماند؟
هوش مصنوعی: خسرو، وقتی که سر خود را به پذیرش تقدیم میکند، یعنی آماده است تا بار سنگینی را تحمل کند. اگر تو او را نوازش نمیکنی، باز هم باید این بار را به دوش بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسنی چو دعا به سر فرازی
زلفی چو قضا به دست یازی
طبع رخ اوست دل ربودن
رسم لب اوست دلنوازی
زنگی دو زلف کافر او
[...]
یا من بعیونه یوازی
حوراء رعت ربی الحجاز
ای کار لب تو دلنوازی
چون با من خسته دل نسازی؟
اکمام ملاحة و حسن
[...]
کار من و تو بدین درازی
کوتاه کنم که نیست بازی
گاهیم به لطف می نوازی
گاهیم به قهر میگدازی
در معرض قهر و لطف تو من
زان میسوزم که مینسازی
چون چنگ دو تا شدم به عشقت
[...]
ای عهد تو جمله نانمازی
مهر تو چو صبر من مجازی
در پای هزار محنت افکند
عشق تو مرا، بدست بازی
از زلف تو وام گرد گوئی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.