گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای عهد تو جمله نانمازی

مهر تو چو صبر من مجازی

در پای هزار محنت افکند

عشق تو مرا، بدست بازی

از زلف تو وام گرد گوئی

شبهای فراق من، درازی

یک موی نمی سزد، که تا فرق

از محنت من پزیر بازی

زلف تو برآمد، آسمان گفت

هندوی تو من، به ترکتازی

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

حسنی چو دعا به سر فرازی

زلفی چو قضا به دست یازی

طبع رخ اوست دل ربودن

رسم لب اوست دلنوازی

زنگی دو زلف کافر او

[...]

مجیرالدین بیلقانی

یا من بعیونه یوازی

حوراء رعت ربی الحجاز

ای کار لب تو دلنوازی

چون با من خسته دل نسازی؟

اکمام ملاحة و حسن

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

گاهیم به لطف می نوازی

گاهیم به قهر می‌گدازی

در معرض قهر و لطف تو من

زان می‌سوزم که می‌نسازی

چون چنگ دو تا شدم به عشقت

[...]

امیرخسرو دهلوی

نی کار کسی ست عشقبازی

کو دل ننهد به جانگدازی

عشقی که نه جان دهند در وی

بازی باشد، نه عشقبازی

می آیی و می چکد ز تو ناز

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه