شتربانا، دمی محمل میارای
رها کن تا ببوسم ناقه را پای
نهادند آشنایان بار بر دل
دلم رفته ست و بارش ماند بر جای
روان شد محمل و جانم به دنبال
جرس می نالد و من می کنم وای
ندیدم ره چو غایب شد ز چشمم
غبار بختیان دشت پیمای
تو، ای کت بر شتر آب حیات است
به وادی تشنه می میرم، ببخشای
بیابان پیش چشمم گشت تاریک
مه محمل نشینم، پرده بگشای
دلم چون همرهش شد گویش، ای باد
که جان هم می رسد، تعجیل منمای
خوشی بر مردنم آخر نیارم
بدین دوری همم منزل مفرمای
رسید آن ماه چون خسرو به منزل
تو ره می بین و رو بر خاک می سای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دوری و جدایی، عشق و longing است. شاعر با حسرت و افسوس از دوری معشوقش صحبت میکند و میگوید دلش همچنان درگیر عشق اوست، حتی وقتی بار سنگینی بر دوشش است. او به وضعیت ناامیدکننده خود اشاره میکند و از مرگ و جدایی میترسد. با وصف شاعرانهای از تأثیرات ناشی از فقدان معشوق، به جستجوی او در بیابانهای تاریک و پر غبار میپردازد و در نهایت به تصویر کشیدن ملاقات و دیدار دوبارهای میانجامد. شاعر از شتر و محمل به عنوان نمادهایی از سفر و جدایی استفاده میکند و از تهدید مرگ در اثر فاصله بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای شتربان، لحظاتی مهمانان را آماده کن تا من بتوانم پای ناقه را ببوسم و او را رها کنم.
هوش مصنوعی: آشنایان بر دل من بار سنگینی گذاشتند، در حالی که دل من از این بار خالی شده است، اما بار آن هنوز بر جای خودش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: کله زومر و حال من در پی صدای زنگ مینالد و من به حال خودم افسوس میخورم.
هوش مصنوعی: وقتی که او از نظرم دور شد، دیگر نمیتوانستم راه را ببینم و غم و ناامیدی بر دلم چیره شده بود.
هوش مصنوعی: تو، ای کت (شتر آب حیات) در سرزمین تشنه، باعث میشوی که من از شدت عطش بمیرم، پس مرا ببخش.
هوش مصنوعی: بیابان در جلوی چشمانم به تاریکی فرو رفته است. ای ماه که در آن سفر میکنی، پرده را کنار بزن تا نور تو را ببینم.
هوش مصنوعی: دل من وقتی با او همصحبت شد، ای باد، که جان نیز با آن همراه است، عجله نکن.
هوش مصنوعی: من در نهایت نمیتوانم به خاطر این دوریات خوشی را بر مرگم بیاورم؛ پس مرا به خانهام نبر.
هوش مصنوعی: آن ماه که مانند خسرو به خانهات رسیده است، به راهی نگاه میکند و چهرهاش را بر خاک میسایید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کین دل همی جوشید بر جای
زمانی دیر و آنگه جست برپای
خداوندا چنین گفتست حاسد
که میباشد مرا جای دگر رای
به معبودی که مستغنی است ذاتش
ز خواب و خورد و فرزند و زن و جای
که گر تا ره به دهلیز تو دانم
[...]
خداوندا در توفیق بگشای
نظامی را ره تحقیق بنمای
مرا دیدار خود آن لحظه بنمای
گره یکبارگیم از کار بگشای
مرا سیّ و دو خدمتکار بودند
همه یک خانه و یک روی و یک رای
و شاقانی چو مروارید خوشاب
سمن دیدار و خندان و شکر خای
همه سر تیز و سخت و چست و چالاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.