هرروز کآفتاب برآرد زبانهای
بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانهای
نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت
باری ز چاوشان بخورم تازیانهای
از دوستی تو به سر کوی تو نماند
ناشسته ز آب دیده من آستانهای
افتاده راه من به دل و گنج معرفت
گشت از خیال سیمبران دردخانهای
سوز درون کز او جگر من کباب شد
بیرون جهد ز هر ته مویی زبانهای
مردن به کوی تو هوسم میکند، ولی
یابم اگر چو دیدن رویت بهانهای
بیداریام بکشت که هرروز ازین خمار
باشیم گه خراب چو مست شبانهای
خوابم نماند بو که رسد خواب آخرم
آغاز کن ز لازمه من فسانهای
خسرو مرو به باغ که از ناله تو دی
مرغان نخوردهاند به گلنار دانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
انصاف دادهام که به خوبی یگانهای
واندر جهان به حیله و افسون فسانهای
پاکیزهتر ز غنچه گل بر بنفشهای
پوشیدهتر ز دانه در در خزانهای
شاخی است دلبری که تو آن را شکوفهای
[...]
ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
مقصود حسن توست و دگرها بهانهای
نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست
مقصود او چه بود ز نقشی و خانهای
ای صد هزار شمع نشسته بدین امید
[...]
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟
مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟
تا در میان دام نبینند دانهای
بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید
[...]
مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانهای
یکباره کرد از من مسکین کرانهای
مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق
زلفش کمند دل شد و آن خال دانهای
دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند
[...]
شبها من و خیال تو و کنج خانهای
با خود ز گفتوگوی تو هردم فسانهای
کردند عاشقان بحلت خونشان بریز
هردم چه حاجت است که جویی بهانهای
سوزد زبان خامه گه شرح اشتیاق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.