چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
ربوده جان ز من و کالبد رها کرده
پناه سوزش بیچارگان شده زلفت
که در کناره خورشید تکیه جا کرده
کلاه تو که شده کج ز باد رعنایی
هزار پیرهن عاشقان قبا کرده
به یک خدنگ که بگشاد نرگس مستت
دلم ز سینه و جانم ز تن رها کرده
تو هیچگاه ندیدی مرا به چشم نکو
منت نهان ز پی چشم بد دعا کرده
خیالت آمده هر دم به پرسش دل من
دوید اشک منش پیش، مرحبا کرده
سپیده دم تو به خواب و مرا بکشته ز رشک
مراغه ها که به گرد رخت صبا کرده
چو شکر دیدن رویت ندیده ام هجران
به نانمودن رویت مرا سزا کرده
عقوبتی که به شبهای هجر دید دلم
ستارگان را بر خویشتن گوا کرده
خیال تو که ازو غرق خون شدم هر چند
میان خون دل خسرو آشنا کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر عمیق عشق و زیبایی معشوقهاش بر دل و جانش سخن میگوید. او به توصیف زلفهای معشوقه میپردازد که هم پناهگاه دردهای عاشقان شده و هم جاذبهای بینظیر دارد. شاعر با اشاره به دلتنگی و حسرتش در غیاب معشوق، از اشکهایش که یادآور عشق و دوری است، حرف میزند. او به زیبایی و تأثیر خوابهایش از معشوق اشاره کرده و ناراحتیای را که از فراق او تحمل میکند، بیان میکند. عشق در این شعر به عنوان عاملی نابودکننده و در عین حال زیبا تصویر شده است.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم بهاری بوی موی تو را با خود همراه میآورد، جانم را از من میگیرد و بدنم را رها میکند.
هوش مصنوعی: زلفت به پناهگاه کسانی تبدیل شده که در رنج و داغ هستند، زیرا در کنار تابش آفتاب سایهای پیدا کردهای.
هوش مصنوعی: کلاهی که بر سرت هست، به خاطر وزش نسیم زیبایی به سمت یک طرف مایل شده است و این موضوع باعث شده که هزاران عاشق برای تو لباسهای زیبا و مختلفی بپوشند.
هوش مصنوعی: به خاطر یک نگاه جذاب و هوسانگیز تو، قلب من از سینهام خارج شد و جانم از تنم جدا گشت.
هوش مصنوعی: تو هیچوقت مرا با نگاه خوب و محبتآمیزت ندیدی، همیشه از ترس چشم زخم دعا کردهای.
هوش مصنوعی: هر لحظه خیال تو به سراغ دل من میآید و اشک من در جواب به آن، از شادی و شگفتی خوشحالی میکند.
هوش مصنوعی: در سپیده دم، تو همچنان در خواب هستی و من به خاطر حسرت مراغهها دلم به درد آمده، چرا که نسیم صبحگاهی دور تو در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: به مانند شکر، که شیرینی و زیبایی خاصی دارد، من همچنین هیچگونه حسرت و دلتنگی از دوری تو ندارم، زیرا دیدن چهرهات برای من بهترین پاداش و سزا است.
هوش مصنوعی: دل من در شبهای دوری، عذاب و رنج زیادی را تجربه کرد و به همین خاطر، ستارهها را به عنوان شاهد بر درد و غصههای خود برگزیده است.
هوش مصنوعی: تصویر تو در ذهن من آنقدر شدید است که حتی با وجود اینکه به خاطر عشق و دلتنگی در عذاب هستم، اما این حالتم را به یاد تو میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی جلال تو از عرش متکا کرده
فروغ رای تو خورشید را سها کرده
قضا ز قدرت کلک تو مهره برچیده
فلک بخاک جناب تو التجا کرده
جهان بعهد تو نا ایمن از سپهر شده
[...]
مهی در آمده و در درونه جا کرده
برفته جان و به تو جای خود رها کرده
چه چشمها که به ره ماند بهر آمدنت
چه دیده ها که سمند تو زیر پا کرده
نبود قیمت یوسف ز هفده قلب فزون
[...]
مرا دلیست ره عافیت رها کرده
وجود خود هدف ناوک بلا کرده
ز جور چرخ ستم دیده و رضا داده
ز خوی یار جفا دیده و وفا کرده
به کار خویش فرو رفته مبتلی گشته
[...]
به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده
را به گوشه محراب ها دعا کرده
خدنگ ناوک غم عضو عضو ما چندان
که باز کرد: به هم نیغ او جدا کرده
بردن دل و دین خال را نشان داده
[...]
رسید یار طریق جفا رها کرده
گره ز ابرو و برقع ز روی وا کرده
نموده همچو گل از غنچه پیرهن ز قبا
هزار پیرهن صبر را قبا کرده
فشانده رشحه خوی از رخ و غبار از زلف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.