مهی در آمده و در درونه جا کرده
برفته جان و به تو جای خود رها کرده
چه چشمها که به ره ماند بهر آمدنت
چه دیده ها که سمند تو زیر پا کرده
نبود قیمت یوسف ز هفده قلب فزون
هزار جانت فزون یوسفان بها کرده
نعوذبالله گویم که پیش چشم تو باد
هر آنچه چشم تو بر روزگار ما کرده
خیالت آمده هر دم ز بهر کشتن من
دویده گریه من پیش و مرحبا کرده
نپرسد از تو کسی گر چه از کرشمه و ناز
قصاص می کنی و بر گناه ناکرده
مرا به سایه بالای خود یکی بنواز
که سرو نیز گهی سایه بر گیا کرده
تو خیره دیدنی من نگر که هر باری
غبار خنگ من درویزه از صبا کرده
به جان خزیده دلم از تو بوسه ها، وان را
ذخیره بهر زمین بوس پادشا کرده
دعای خسرو جز دیدن جمال تو نیست
به پیش دیده خود هر کجا دعا کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و longing (نقص) فردی پرداخته است که در آتش محبت معشوق میسوزد. شاعر از جدایی و درد دل ناشی از فراغ میگوید و عواطف شدیدش را با تصاویری زیبا و بیان تأثیر گذاری از چشمان معشوق و چگونگی تأثیر آنها بر زندگیاش بیان میکند. او به یوسف هایی اشاره میکند که نمیتوانند بهای جان معشوق را بپردازند و معشوق را به عنوان منبع نعمت و دعا معرفی میکند. در نهایت، شاعر از نیازش به محبت و سایه معشوق و آرزوی دیدن او صحبت میکند، نمایانگر عشق عمیق و دغدغههای عاشقانهاش.
هوش مصنوعی: ماه پدیدار شده و در دل شب جا گرفته، زندگی از من رفته و جای خودش را به تو سپرده است.
هوش مصنوعی: چشمهای زیادی در راه تو منتظر ماندهاند و چشمان دیگر که سمند تو را زیر پا گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: یوسف ارزش و بهایی ندارد؛ او از دلهای بسیاری فراتر است. ارزش واقعی او از جانهای بسیاری بالاتر است و یوسفها این حقیقت را به رسمیت میشناسند.
هوش مصنوعی: به خدایی پناه میبرم که هر آنچه را که چشم تو بر زندگی ما کرده، در مقابل چشمانت باد باشد.
هوش مصنوعی: تو هر لحظه به یاد من آمدی و برای کشتن من به دام افتادی، در حالی که اشک من در پیش تو است و تو با شادی از آن استقبال کردی.
هوش مصنوعی: کسی از تو نخواهد پرسید، حتی اگر با دلبری و زیباییات به دیگران آسیب بزنی و بر گناهی که نکردهای، انتقام بگیری.
هوش مصنوعی: مرا به محبت خود نوازش کن، زیرا حتی درخت سرو نیز گاه گاهی به سایه درختان دیگر پناه میبرد.
هوش مصنوعی: به تماشای من بنشین و ببین که با هر بار وزش نسیم، غبار خستگی و روی دلم برمیگردد.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو پُر شده و بوسههایی که برای تو داشتم را برای لحظهای خاص نگه داشتهام تا در مقابل پادشاهی که محبوبم است، ابراز کنم.
هوش مصنوعی: دعای خسرو تنها دیدن زیبایی توست، او در هرکجا که دعا کرده، فقط به خاطر توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی جلال تو از عرش متکا کرده
فروغ رای تو خورشید را سها کرده
قضا ز قدرت کلک تو مهره برچیده
فلک بخاک جناب تو التجا کرده
جهان بعهد تو نا ایمن از سپهر شده
[...]
چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده
ربوده جان ز من و کالبد رها کرده
پناه سوزش بیچارگان شده زلفت
که در کناره خورشید تکیه جا کرده
کلاه تو که شده کج ز باد رعنایی
[...]
مرا دلیست ره عافیت رها کرده
وجود خود هدف ناوک بلا کرده
ز جور چرخ ستم دیده و رضا داده
ز خوی یار جفا دیده و وفا کرده
به کار خویش فرو رفته مبتلی گشته
[...]
به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده
را به گوشه محراب ها دعا کرده
خدنگ ناوک غم عضو عضو ما چندان
که باز کرد: به هم نیغ او جدا کرده
بردن دل و دین خال را نشان داده
[...]
رسید یار طریق جفا رها کرده
گره ز ابرو و برقع ز روی وا کرده
نموده همچو گل از غنچه پیرهن ز قبا
هزار پیرهن صبر را قبا کرده
فشانده رشحه خوی از رخ و غبار از زلف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.