زلف تو هنوز تابدار است
چشمت به کرشمه در خمار است
گفتی که وفا نیاید از من
سوگند مخور که استوار است
خون شد دل من، بگوی، ای باد
کان جان عزیز در چه کار است
کشتش به کدام بوستان است
سروش به کدام جویبار است
من گریه خویش دوست دارم
کز درد کسیم یادگار است
کارم غم عشق و بی قراری است
تا عمر عزیز برقرار است
ای شاهسوار، آهوان را
تیر تو نکوترین شکار است
عاشق که غم تو خورد وانگه
شادی طلبت، حرام خوار است
با تو به مثل هلاک خسرو
دیوانه و موسم بهار است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر است. شاعر از زیبایی معشوقهاش، زلف تابدار و چشمان خمارش صحبت میکند و ناآرامی دل خود را بیان میکند. او از وعدههای وفا که ممکن است از معشوقهاش برآورده نشود، میگوید و از درد فراق و گمشدن معشوقش در باغها و جویبارها میپرسد. شاعر میخواهد با گریهاش، یادگار درد و غم عشقش را حفظ کند و تأکید میکند که زندگیاش صرف عشق و بیقراری است. در نهایت، به هر نوع شادی که از عدم وفای معشوق ناشی شود، بیارزش و حرام میداند. همچنین، او به خود و دیگر عاشقان یادآوری میکند که عشقش مانند خسرو و شیرین، دیوانگی و عشق را به اوج میبرد.
هوش مصنوعی: زدن دوش به نرم و ناز زلف تو همچنان درخشنده و پرچین است و چشمانت به حالت فریبنده و دلربا در حال افسون است.
هوش مصنوعی: گفتی که از من انتظار وفا نداشته باش، اما نگران نباش، چون من به وعدهام پایبند خواهم ماند.
هوش مصنوعی: دل من به شدت غمگین و آزرده است، بگو ای باد، این جان عزیز در حال حاضر در چه وضعیتی است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این مضمون اشاره دارد که سروش (فرشته یا الهام) در کجا قرار دارد و ریشهی کشت (زندگی یا فعالیت) در کدام باغ است. به نوعی، پرسشهایی در مورد محل و منبع الهام و زندگی مطرح میشود.
هوش مصنوعی: من گریه کردن خود را دوست دارم، زیرا نشانهای از درد و رنجی است که از دیگران به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: کار من در زندگی دغدغه عشق و بیقراری است، تا زمانی که عمرم ادامه دارد.
هوش مصنوعی: ای سوار کارآمد، تیر تو بهترین وسیله برای شکار آهوان است.
هوش مصنوعی: عاشقی که به خاطر غم تو در دلش ناراحتی دارد و در عین حال به دنبال شادی است، فردی ناپاک و بیرحم به شمار میآید.
هوش مصنوعی: معشوقهام، عشق من به تو چنان است که شبیه سرنوشت خسرو دیوانه در عاشقیش میماند و این عشق همچون باری از زیبایی و نوید بهار به زندگی من وارد شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل چه دلست و این چه یار است
کار من از این دو سخت زار است
کار من مستمند صعب است
کاندر بر من نه دل نه یار است
آبادان بدان سمند میمون
[...]
در خاطرم اینکه وقت کار است
کهاقبالْ رفیق و بخت یار است
چشمم ز غمت عقیق بار است
رازم ز پی تو آشکار است
از عشق تو بی قرار گشتم
عشق تو هنوز برقرار است
بیچاره دل من ای نگارین
[...]
جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است
بشتاب، که جان به لب رسید است
دریاب کنون، که وقت کار است
رحم آر، که بیتو زندگانی
[...]
یک عین به نام صد هزار است
یک ذات و صفات بی شمار است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.