گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

زلف تو هنوز تابدار است

چشمت به کرشمه در خمار است

گفتی که وفا نیاید از من

سوگند مخور که استوار است

خون شد دل من، بگوی، ای باد

کان جان عزیز در چه کار است

کشتش به کدام بوستان است

سروش به کدام جویبار است

من گریه خویش دوست دارم

کز درد کسیم یادگار است

کارم غم عشق و بی قراری است

تا عمر عزیز برقرار است

ای شاهسوار، آهوان را

تیر تو نکوترین شکار است

عاشق که غم تو خورد وانگه

شادی طلبت، حرام خوار است

با تو به مثل هلاک خسرو

دیوانه و موسم بهار است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فلکی شروانی

این دل چه دلست و این چه یار است

کار من از این دو سخت زار است

کار من مستمند صعب است

کاندر بر من نه دل نه یار است

آبادان بدان سمند میمون

[...]

نظامی

در خاطرم اینکه وقت کار است

که‌اقبالْ رفیق و بخت یار است

مشاهدهٔ ۱۳ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
سید حسن غزنوی

چشمم ز غمت عقیق بار است

رازم ز پی تو آشکار است

از عشق تو بی قرار گشتم

عشق تو هنوز برقرار است

بیچاره دل من ای نگارین

[...]

عراقی

جانا، نظری، که دل فگار است

بخشای، که خسته نیک زار است

بشتاب، که جان به لب رسید است

دریاب کنون، که وقت کار است

رحم آر، که بی‌تو زندگانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

یک عین به نام صد هزار است

یک ذات و صفات بی‌ شمار است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه