چشمم که بر روی تو فتاده ست
بر آفت خود نظر نهاده ست
راهیست برای بردن جان
ابروی کجت میان گشاده ست
خط تو درونه مرا سوخت
شک نیست کز آفتاب زاده ست
زلفت سر و پا شکسته زانست
کز سرو بلند او فتاده ست
انصاف من شکسته بستان
زان طره که داد ظلم داده ست
گفتی ز لبم بنوش باده
خون می نوشم، چه جای باده ست
خسرو ز تو بی قرار با تست
دل را چه کنم که خود مراد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به شدت تحت تاثیر چشمها و ابروی معشوق قرار گرفته و احساس میکند که این زیباییها جان او را میبرند. او در توصیف خط و زلف معشوق، به سوزش و عذابی که این زیباییها برایش ایجاد کردهاند، اشاره میکند. شاعر همچنین بیان میکند که نوشیدنیاش خون و درد ناشی از عشق است، و در نهایت اشاره میکند که دلش به سمت معشوق میتپد و این عشق غیرقابل کنترل است.
هوش مصنوعی: چشمانم که به تو خیره شدهاند، به خود آفت و آسیب نگاه کردهاند.
هوش مصنوعی: راهی وجود دارد که با کمک ابروی کج تو میتوان جان را از دست داد و در این مسیر، گشایش و آسایش زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: خط تو درون من را سوزانده است، شکی نیست که این احساس به خاطر تابش آفتاب است.
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری زیبایند که حتی درهم و برهم شدن آنها هم نشان دهنده تأثیر عمیق و زیبای قامت راست و بلند توست.
هوش مصنوعی: عدالت و انصاف من تحت تاثیر آن موی بلند و زیبا قرار گرفته است، چرا که آن زیبایی به گونهای ظلمی بر من روا داشته است.
هوش مصنوعی: گفتی که از لبم باده بنوش، اما من به درد و رنجی که تجربه میکنم، همچون نوشیدن خون مینوشم. پس باده چه جایگاهی دارد؟
هوش مصنوعی: خسرو (پادشاه) به خاطر تو بیقرار است، اما من چه میتوانم بکنم که دل خودم هم در آرزوی توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فرو فتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.