ای غالیه گرد ماه سوده
آراسته شمع را زدوده
برداشته نسخه ای ز خورشید
آیینه که روی تو نموده
یک خنده ز لعل شکرینت
زنگار هزار دل زدوده
جان تازه شود ز گرد خنگت
کان خاک مفرحی ست سوده
هر روز به کوی تو جوانان
جان کاشته و جگر دروده
هر روز به دیدن رخ تو
جان داده و عمر تو فزوده
بیگانه شد آن کسی که بوده ست
وقتی به دل خراب بوده
هر شب دل من حدیث دردت
هم گفته و هم ز خود شنوده
کس در غم تو نداده پندم
جز آنکه غمی نیازموده
بسته به عطای او دل خویش
خسرو که میان خون غنوده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زیر نقاب مه نموده
ماه من و عید شهر بوده
از مقنعه ماه غبغب تو
صد ماه مقنعم نموده
باد سر زلفت از سر آغوش
[...]
شش هفت هزار سال بوده
کین دبدبه را جهان شنوده
بر وی خالی ز مشک سوده
یارانه ز لطف او نموده
در مهد عدم به رنج بوده
یک لحظه ز رنج ناغنوده
از همت صاحب ستوده
دانشور دانش آزموده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.