سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو
رحمی بکن به این دل اندوهگین مرو
شیران نیند مرد تو، چون غمزه می زنی
بر آهوان خسته به آهنگ کین مرو
بگذار تا به خویشتن آیم ز بیهشی
روزی دو مردمی کن و بر پشت زین مرو
چشم تو آفت است، به روی کسی مبین
پای تو نازک است، به روی زمین مرو
شب تیری از کمان توام می کند هوس
امروز هم مرا کش و حالی به کین مرو
دی گشت رفتی و دل خلقی ز جا برفت
رفت آنچه رفت، بار دگر اینچنین مرو
یک پارسا نماند به شهر، از خدا بترس
مست و خراب موی، برو، بیش ازین مرو
گل کیست تا به پات رسد، یا مرا بکش
یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو
گفتی ببینم ار نروی، خون بریزمت
می کن بر آنچه رای تو باشد، همین مرو
بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن
زینسان به ناز در چمن، ای نازنین، مرو
ای آنکه در نظاره آن شوخ می روی
دیوانگی خسرو مسکین ببین، مرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.