گنجور

 
جامی

یا جلی الظهور و الاشراق

کیست جز تو در انفس و آفاق

لیس فی الکائنات غیرک شی

انت شمس الضحی و غیرک فی

فی چه باشد به فارسی سایه

سایه از روشنی برد مایه

سایه را در مواقع تعلیم

ضؤ ثانی رقم زده ست حکیم

نور چون از صرافتش نازل

گشت، نامش کنند فی یا ظل

دو جهان سایه است و نور تویی

سایه را مایه ظهور تویی

این و آن صورت است و معنی تو

نیست موجود صورتی بی تو

پرده صورت از میان بردار

بیش ازین بند صورتم مگذار

بلکه بیرون ز صورت و معنی

روی بنما که طی شود دعوی

چیست دعوی توهم من و ما

رؤیت غیر و اعتبار سوا

حرف ما و من از دلم بتراش

محو کن غیر را و جمله تو باش

خود چه غیر و کدام غیر اینجا

هم ز تو سوی توست سیر اینجا

در بدایت ز توست سیر رجال

در نهایت به سوی توست مال

اول ره تویی و آخر هم

بلکه سیر و مسیر و سایر هم