گر چه که هست خون دل باده خوشگوار تو
سر خوش و شیرگیر شد نرگس پر خمار تو
سرو بلند ونخل تر گه گهی آورم به بر
وه که بدین کجا رود آرزوی کنار تو
تیر بر آهوان زنی، غمزه به ما از آن سبب
رشک شکار تو ز من، رشک من از شکار تو
چشم من است و خاک ره رفته، بتا بیا ببین
دیده که خاک می خورد در ره انتظار تو
چون سر و کار شد مرا با چو تویی به دوستی
رسم وفا نباشد، ار سر بنهم به کار تو
از پی تو ز خون دل شربت مهر ساختم
نیز نکرد رحمتی چشم حرامخوار تو
هست چو یادگار تو غم که مباد در دلی
جای به سینه کرده ام از پی یادگار تو
بی تو که زنده مانده ام سیر نمای رو به من
تا برهد ز ننگ جان خسرو بیقرار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده پای بند جان طره مشکبار تو
برده مرا قرار دل سنبل بی قرار تو
از پی آنکه تا کند هر سحری صبوحی ای
از می لعل اشک من، نرگس پر خمار تو
روی مرا بخون دل کرد نگار و می کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.