همی ریزی به بازی خون یاران
چنین باشد سزایی دوستداران؟
به خون بیدلان خوردن مکن خوی
که کس را نآید این شربت گواران
من رسوا و هر سو خنده خلق
چو مستی در میان هوشیاران
برای صبح پیروزی که بی تست
حیات من چو شام سوکواران
تنم پرورده شد در خون دیده
چنان کز می سفال باده خواران
نگویم درد خود با کس کز این راز
نگنجد در دل نااستواران
منم سرگشته زیر پای خوبان
چو گوی افتاده در پیش سواران
شکاری را ز تیر ترک روزی ست
مرا از ناوک مردم شکاران
چه خوش می نالد اندر عشق خسرو
چو بلبل در قفس وقت بهاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانی میپردازد که در عشق خود دچار مشکلاتی هستند. شاعر احساس ناتوانی و رسوایی دارد و از تیرهروزی خود مینالد. او به خون و رنجی که بر دل بیدلان وارد میشود اشاره میکند و به دنبال صبح پیروزی و دگرگونی است. شاعر به تنهایی خود در این مسیر تاکید میکند و احساس میکند که همچون گوی زیر پای سواران، بیعدل و مظلوم است. او در انتها به عاشقانهگی و اشتیاق خسرو و بلبل در قفس اشاره میکند و بیانگر تنهایی و درد عشق میشود.
هوش مصنوعی: آیا این درست است که به خاطر بازی و سرگرمی، خون یاران را بریزید و این عمل را برای دوستداران و عاشقان قابل قبول بدانید؟
هوش مصنوعی: به خاطر دلسوختگان، خود را به خونی آلوده نکن، زیرا هیچ کس نمیتواند این نوشیدنی خوش طعم را بنوشد.
هوش مصنوعی: من در برابر چشمان دیگران رسوا و افشا شدهام، در حالی که مردم به من میخندند، مانند کسی که در میان افراد باهوش و آگاه، حالت مستی دارد.
هوش مصنوعی: برای صبحی که به پیروزی میانجامد و بدون تو، زندگی من همچون شبی غمانگیز و تاریک است.
هوش مصنوعی: بدن من در خون اشکها پرورش یافته است، مانند می که در کوزه به خاطر شرابخواران جای گرفته است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم درد و رنج خود را با کسی در میان بگذارم، زیرا این راز در دل افرادی که از نظر روحی و عاطفی ضعیف هستند، حفظ نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من در راه عشق و زیبایی آنچنان سرگشتهام که مانند یک توپ در زیر پای سوارهنجدی افتادهام.
هوش مصنوعی: یک روز، تیرکمان من مرا به شکار میبرد، در حالی که من در تلاش برای فرار از چنگ مردم شکارچی هستم.
هوش مصنوعی: عشق خسرو به قدری زیبا و دلنشین است که مانند صدای گلولهای که در بهار از قفس آواز میخواند، دلانگیز و شورانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابوالفتح آفتاب نامداران
مظفر نام و تاج کامگاران
اگر باران نباشد در بهاران
سرشگ و آه من بس باد و باران
جهان را بس بود نالیدن من
اگر بلبل ننالد در بهاران
سحرگه بانگ من بشنو ز مطرب
[...]
همه سیمین بر و زرین سواران
پری رویان و پروین گوشواران
زلبهای چو بسد در فروشان
ز گیسوهای مشکین مشکباران
بگاه عشرت و بوس و تماشا
[...]
نشست آن شب به نوشانوش یاران
صبوحی کرد با شب زندهداران
که گر جامه بپوشد شه هزاران
نگردی تو ز خیل بیقراران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.