گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دل کازاد باشد آن من نیست

کسی کوشاد باشد جان من نیست

گدایان جان نهندش، لیک این سهل

خراج دولت سلطان من نیست

خوش آن شوخی که تیرم زد، پس آن گه

کشید و گفت کاین پیکان من نیست

کدامین منت است از سوز شوقش

که بر جان و دل بریان من نیست

ز غم هم پیش غم نالم که شبها

جز از کس مونس زندان من نیست

بکش هر سان که خواهی چون منی را

که زان تست خسرو، زان من نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode