دوش رخ بر آستانش سوده ام
گرد دولت را بر او اندوده ام
جان بهانه جوی و می بینم رخت
بین که من بر خود چه نابخشوده ام!
از درت سنگی زدندم نیم شب
سگ گمان بردند و آن من بوده ام
درپذیر، ای کعبه، چو مردم به راه
گر نکردم حج، رهی پیموده ام
کشت هجرم، خونبهایم این بس است
کاین قدر گویی که من فرسوده ام
دیدنت روزی به خوابم هم مباد
که شبی در هجر تو نغنوده ام
مستی خون خوردن است این در سرم
تو همی دانی که خواب آلوده ام
دل بسی جان می کند با من به عشق
در تب غمهاش از آن افزوده ام
ازتری خواهد چکیدن، گوییا
آن لبان لعل کش بستوده ام
غم بکشت و پرسیم، خسرو، چه حال؟
شکر کز لطف تو بخت آسوده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و هجران خود را بیان میکند. او خود را در آستان محبوبش دیده که به او نزدیک شده و غم دوری و جدایی از او را تحمل کرده است. شاعر از درد و رنجی که به خاطر عشق و هجران متحمل شده، سخن میگوید و میگوید که در تلاش برای رسیدن به محبوب، حتی بیخبر از خود، به خواب رفته است. او همچنین به این نکته اشاره میکند که حسرت دیدن محبوب باعث شده تا دلش پر از درد و تب عشق شود. شاعر در نهایت به خوشحالی از بخت خود به خاطر لطف محبوب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دیشب چهرهام را بر درگاه او قرار دادم و گرد و غبار سرنوشت را بر او نشاندن.
هوش مصنوعی: روح من به دنبال دلیلی میگردد و در حالی که به تو نگاه میکنم، پی میبرم که چه چیزهایی را در حق خود نادیده گرفتهام!
هوش مصنوعی: شب نیمه، کسی از سمت در خانهات به من سنگ پرتاب کرد. آنها به اشتباه فکر کردند که من یک سگ هستم، در حالی که در واقع این من بودم.
هوش مصنوعی: ای کعبه، من به تو پناه میآورم، چرا که اگر نتوانستم به سوی تو زیارت بروم، اما راهی را طی کردهام که نشانهای از ایمان و محبت من به توست.
هوش مصنوعی: من در دل درد فراق، دلی شکسته دارم و همین که میگویی من خسته و پژمردهام، برایم کافی است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم که تو را در خواب ببینم، چون شبهایی را در غم دوریات گذراندهام.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که احساس سرگشتگی و نشئگی ناشی از عشق یا عشق گناهآور مانند نشسته بر سر کسی است. او از این حالتی که در آن قرار دارد، آگاه است و میداند که در حالت بیخود و خوابآلود به سر میبرد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق و درگیر شدن با غمها، بارها جانش را فدای عشق کرده است و بر این احساساتش افزوده شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از او خواسته میشود تا عشق و زیباییاش را با قطرههای نغمت به تصویر بکشد، مانند لبانی قرمز و جذاب که ستایششان میکنند.
هوش مصنوعی: غم به من آزار داد و پرسیدم از خسرو، چه میکنی؟ اما من از لطف تو سپاسگزارم که بخت من آرام و خوشحال است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با سلیمان در سفرها بودهام
عرصهٔ عالم بسی پیمودهام
گفت من کی پند تو بشنودهام
که طمع کردی که من زین دودهام
من الیف مرغزاری بوده ام
در ظلال و روضه ها آسوده ام
بی هوای تو دمی نغنودهام
بی رضای تو بگو کی بودهام
ای انیس جان غم فرسوده ام
ای به یادت آه درد آلوده ام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.